هوگه در دنیای پیپ سازی دانمارکی: سفری به قلب هنر، سنت و آرامش
مقدمه : سفری به اعماق یک هنر جهانی
در دنیای پهناور اشیاء، کمتر چیزی وجود دارد که بتواند مانند یک پیپ دست ساز، داستانها را در خود جای دهد. پیپ، فراتر از یک ابزار برای تدخین، یک همراه خاموش، یک قطعه هنری کاربردی و پلی میان گذشته، حال و آینده است. هر پیپ، حکم مجسمهای را دارد که از دل طبیعت برمیخیزد، دستان یک استاد را لمس میکند و در نهایت،
به بخشی از زندگی و خاطرات یک فرد تبدیل میشود. این هنر، که در آن دقت فنی با زیباییشناسی و شهود هنرمند در هم میآمیزد، در گوشهای از جهان به اوج شکوه خود رسیده است. آن گوشه، کشور دانمارک است؛ سرزمینی که نه تنها به خاطر کوتاههای افسانهای، طراحیهای مینیمالیستی و شادی زندگی شهرت دارد، بلکه به عنوان “سرزمین موعود” پیپ سازی در جهان شناخته میشود.
این مقاله، صرفاً یک ترجمه یا گزارش سفر نیست؛ بلکه یک کاوش عمیق در روح پیپ سازی دانمارکی است. ما از دریچه چشم یک متخصص به این دنیا قدم خواهیم گذاشت، به کارگاههایی پنهان در باغهای سرسبز و خانههای کوتاه دانمارکی سرک خواهیم کشید و با اساطیری روبرو میشویم که نامشان با تعریف و تمجید گره خورده است. ما به دنبال کشف راز این امر هستیم که چرا این کشور کوچک شمالی، به لنگرگاهی برای بهترین استادان پیپسازی جهان تبدیل شده است. در این سفر، با مفهومی بنیادین و شاید ترجمهناپذیر دانمارکی به نام “هوگه” (Hygge) آشنا میشویم و میبینیم که چگونه این فلسفه زندگی، در هر تراشه، هر سمبادهکشی و هر درخشش نهایی یک پیپ، جاری است.
این نوشتار، دعوتی است به سفری طولانی و عمیق؛ سفری که از تاریخچه این هنر در دانمارک آغاز میشود، به کارگاههای اساطیری امروسی میرسد و در نهایت، به درک این نکته ختم میشود که چرا یک پیپ دانمارکی، تنها یک کالای لوکس نیست، بلکه تجسمی از گرمای انسانی، احترام به طبیعت و تعهد به کمال است. با ما همراه باشید تا به قلب تپنده هنر پیپسازی در دانمارک سفر کنیم و جادوی “هوگه” را در هر گوشه و کنار آن لمس کنیم.
فصل اول: دانمارک، پایتخت بیچون و چرای دنیای پیپ
پیپ دانمارکی
برای درک جایگاه رفیع دانمارک در دنیای پیپ سازی، باید نگاهی به تاریخچه آن بیندازیم. اگرچه تدخین از طریق لولههای چوبی قدمتی طولانی دارد، اما پیپسازی به عنوان یک هنر تخصصی و دستساز، شکوفایی مدرن خود را مدیون انقلابی است که در میانه قرن بیستم در این کشور اسکاندیناویایی رخ داد. پیش از آن، پیپها عمدتاً به صورت صنعتی و در مقیاس وسیع تولید میشدند. اما در این سرزمین، گروهی از پیشگامان، رویکردی متفاوت را در پیش گرفتند؛ رویکردی که در آن، هر پیپ به عنوان یک اثر منحصربهفرد هنری نگریسته میشد.
شخصیت محوری این انقلاب، بدون شک، سیکستن ایوارسون (Sixten Ivarsson) است. او که پدر پیپ سازی هنری در دانمارک لقب گرفته، در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ با ترک تولید انبوه، شروع به طراحی و ساخت پیپهایی کرد که در آنها فرم، عملکرد و زیباییشناسی حرف اول را میزد. او به جای تقلید از طرحهای موجود
زبان بصری جدیدی را ابداع کرد که بر اساس درک عمیق از الگوی دانههای چوب برایر (briar) و هندسه شکل بود. ایوارسون تنها یک استادکار نبود؛ بلکه یک معلم و استاد بود. او دکان خود را به مکانی برای تعلیم نسل جدیدی از هنرمندان تبدیل کرد و شاگردانی چون یورن میکه (Jørn Micke)، بو نورد (Bo Nordh)، لارس ایوارسون (Lars Ivarsson) پسرش و جس چونوویچ (Jess Chonowitsch) را پرورش داد. این چهار نفر، به همراه استاد خود، ستونهای اصلی بنای پیپسازی هنری دانمارک را تشکیل دادند و میراثی را پایهگذاری کردند که هنوز هم پابرجاست و الهامبخش استادان امروزی است.
این نسل اول، استانداردهایی را در مهندسی پیپ تعریف کردند که تا امروز به عنوان الگو شناخته میشود. مفاهیمی مانند طراحی دقیق کانال دود (draught hole)، تعادل وزن، راحتی در دهان (bit) و مهمتر از همه، احترام به خودِ چوب برایر، از آموزههای آن دوران بود. آنها پیپ را از یک ابزار صرف، به یک وسیله برای لذت بردن از تمام حواس تبدیل کردند؛ لذت دیدن زیبایی طرح های چوب، لذت لمس وزن متعادل آن در دست، لذت بوی عطر چوب طبیعی و در نهایت، لذت طعم خالص تنباکو که توسط یک مهندسی بینقص به بهترین شکل ممکن هدایت میشود.
این میراث غنی، به دانمارک اعتباری جهانی بخشید. استادان پیپسازی از سراسر جهان، برای یادگیری و الهامگیری به این کشور سفر میکنند. نامهایی چون هانس “فورمر” نیلسن (Hans “Former” Nielsen)، تام التانگ (Tom Eltang) و جس چونوویچ به برندهایی جهانی تبدیل شدهاند که پیپهایشان نه تنها به خاطر کیفیت بینقص، بلکه به خاطر ارزش هنری و سرمایهگذاریشان شناخته میشود.
کارگاههایی مانند نوردینگ (Nørding)، وینسلو (Winsløw) و نیراپ (Neerup) نیز با ترکیب ابزارهای مدرن با فرآیندهای دستی، این سبک دانمارکی را در مقیاسی وسیعتر در دسترس علاقهمندان قرار دادهاند.
به طور خلاصه، دانمارک به این دلیل مرکز پیپسازی است که این هنر را از یک صنعت به یک فرهنگ تبدیل کرد. اینجا، پیپسازی فقط یک شغل نیست؛ بلکه یک فلسفه، یک سنت خانوادگی و یک تعهد به کمال است. این کشور، خانهای برای افرادی است که زندگی خود را وقف تبدیل یک تکه چوب به یک شاهکار کردهاند و این تعهد عمیق، در هر پیپی که از دل کارگاههای این سرزمین بیرون میآید، مشهود است.
فصل دوم: روح کارگاه؛ درک مفهوم عمیق “هوگه” (Hygge)
برای درک کامل جادوی پیپسازی دانمارکی، باید فراتر از ابزارها و تکنیکها برویم و به مفهومی بنیادین در فرهنگ این کشور بپردازیم: هوگه (Hygge). تلاش برای ترجمه دقیق این کلمه تقریباً ناممکن است، زیرا “هوگه” یک احساس لحظهای نیست، بلکه یک حالِ وجودی، یک اتمسفر و یک فلسفه زندگی است. میتوان آن را با ترکیبی از کلماتی چون “صمیمیت”، “گرمی”، “راحتی”، “آرامش”، “خوشگذرانی ساده” و “احساس امنیت” به زبان نزدیک شد، اما هیچکدام به تنهایی کافی نیستند.
ریشهشناسی “هوگه” کمی مبهم است، اما برخی آن را به کلمه انگلیسی “hug” (در آغوش گرفتن) نزدیک میدانند. این ارتباط ریشهای، به زیبایی مفهوم را میرساند: “هوگه” یک در آغوش گرفتن جمعی است؛ حسی از گرمای انسانی و تعلق که حتی پس از پایان آن نیز با شما باقی میماند. این مفهوم، ستون فقرات هویت فرهنگی دانمارک است و در تمام جنبههای زندگی آنها، از طراحی داخلی خانهها گرفته تا نحوه گذران اوقات فراغت و تعاملات اجتماعی، دیده میشود.
“هوگه” در یک کارگاه پیپسازی به چه معناست؟ وقتی وارد یکی از این فضاهای کوچک و دلنشین میشوید، “هوگه” اولین چیزی است که شما را در بر میگیرد. این حس از چند عنصر کلیدی سرچشمه میگیرد:
۱. صمیمیت فضا: برخلاف کارخانههای بزرگ و سرد، کارگاههای پیپسازی دانمارکی اغلب کوچک، شخصی و گاهی شلوغ به نظر میرسند. این شلوغی اما، آشفتگی نیست؛ بلکه نظمی خلاقانه است. هر وسیله جای مشخص خود را دارد، دیوارها پر از ابزارهای قدیمی، عکسهای خانوادگی و قطعات کار در حال انجام است. فضا به گونهای است که حس میکنید وارد دنیای خصوصی یک هنرمند شدهاید؛ دنیایی که در آن، مرز بین کار و زندگی محو شده است. این فضا، آنقدر جمعوجور است که گویی برای استادکار و یک یا دو دوست نزدیکش ساخته شده است. همین محدودیت فضا، به جای ایجاد حس تنگنا، صمیمیت را دوچندان میکند.
۲. گرمی و نورپردازی: نور طبیعی که از پنجرههای کوچک میتابد، با نور گرم لامپهای رشتهای یا آباژورهای سنتی ترکیب میشود. اغلب یک شومینه یا یک بخاری کوچک، گرمای محیط را تامین میکند و صدای سوختن هیزم یا وزوز آرام بخاری، به موسیقی پسزمینه کار تبدیل میشود. این ترکیب از نور و گرما، فضایی امن و آرامشبخش ایجاد میکند که در آن، زمان به کندی میگذرد.
۳. تعامل و انسانیت: “هوگه” بدون حضور انسان معنایی ندارد. در این کارگاهها، گفتگوهای طولانی در کنار یک فنجان قهوه یا چای، بخشی جداییناپذیر از فرآیند است. استادکار در حین کار، با میهمانان خود صحبت میکند، داستانها را تعریف میکند و تجربیاتش را به اشتراک میگذارد. این تعاملات، فرآیند ساخت پیپ را از یک فعالیت مکانیکی به یک تجربه انسانی تبدیل میکند. تمرکز بر روابط و دوستیها، حتی بر تجارت اولویت دارد و برادری و دوستی را در اولویت قرار می دهد .”
۴. احترام به فرآیند: در یک فضای “هوگه”، هیچ چیز عجله ندارد. استادکار با آرامش و تمرکز، هر مرحله از کار را انجام میدهد؛ از انتخاب چوب برایر گرفته تا سمبادهکشی نهایی. این احترام به زمان و فرآیند، به خودِ محصول نیز منتقل میشود. هر پیپ، نتیجه ساعاتی آرام و متمرکز است، نه خط تولیدی سریع.
وقتی در کارگاه تام التانگ مینشینید و او تا دیروقت داستانهای بیپایانش را تعریف میکند و همزمان روی یک پیپ کار میکند، “هوگه” را حس میکنید. وقتی در کارگاه زیردریاییشکل پاول وینسلو مینشینید و او با دقت فرمول رنگهای مخفی خود را آماده میکند، “هوگه” در هوا موج میزند. وقتی در خانهی مینیمال و زیبای نانا ایوارسون هستید و میبینید که کارگاهش بخشی از زندگی روزمره و خانوادگیاش است، “هوگه” را در عمیقترین لایههای آن درک میکنید.
بنابراین، پیپهای دانمارکی فقط به خاطر مهندسی بینقص یا چوب باکیفیت عالی نیستند. آنها حامل این روح “هوگه” هستند. وقتی شما یک پیپ دانمارکی را در دست میگیرید، در واقع در حال لمس کردن بخشی از این فرهنگ صمیمی، گرم و انسانی هستید. این پیپ، فقط یک وسیله نیست؛ بلکه دعوتی است به تجربهای آرام، رضایتبخش و عمیقاً انسانی. این راز ماندگاری و جادوی دنیای پیپسازی دانمارک است.
فصل سوم: سفر به قلب هنر؛ گشتی در کارگاههای اسطورهای
در این بخش، ما به صورت مستقیم وارد کارگاههایی میشویم که این هنر را زنده نگه داشتهاند. هر کارگاه، آینهای از شخصیت، فلسفه و نبوغ استادکار آن است. ما با جزئیات بیشتری به توصیف فضا، ابزارها و حوادثی میپردازیم که در متن اصلی به آنها اشاره شده و آنها را با لایههایی از تحلیل و توصیف ادبی غنیتر میکنیم.
کارگاه تام التانگ: مرکز فرماندهی شبانه
شبهای دانمارک، زمانی هستند که کارگاه تام التانگ به قلب تپنده دنیای پیپ تبدیل میشود. اگرچه هتلی در نزدیکی وجود داشت، اما فضای کارگاه تام آنقدر پذیرا و جذاب بود که به مقر اصلی ما تبدیل شد. این کارگاه، فقط یک مکان کار نیست؛ بلکه یک سالن اجتماع، یک موزه شخصی و یک خوابگاه برای هنرمندان جوانی است که برای یادگیری نزد او میآیند.
ورودی کارگاه، که میتوان آن را یک “ورودی” یا “هال کوچک” نامید، خود به تنهایی یک داستان دارد. میزی که روی آن لپتاپ و چند پیپ تمامشده قرار دارد، یک آشپزخانه کوچک و کاسهای پر از برشهای کوچک چوب بریر که روی آنها مهمانان امضای خود را میگذارند، همه حکایت از فضایی گرم و صمیمی دارند. این کاسه برایر، دفترچه مهمان یک پیپساز است؛ ایدهای که به زیبایی، سنت و نوآوری را در هم میآمیزد.
کارگاه اصلی در سمت چپ قرار دارد. فضایی پر از انرژی خلاق. چرخ پولیش، دیسکهای سمباده، یک میز کوچک و یک میز بزرگ و مرکزی که تام روی آن دهنههای پیپ را با دقت ابزار میزند، همه در هم تنیدهاند. صدای وزوز آرام ابزارها با موسیقی پسزمینه ترکیب میشود و بوی چوب و پولیش در فضا پیچیده است. تام در حین کار، متوقف نمیشود. دستانش با مهارتی مثالزدنی بین ابزارها و قطعه چوب در حرکت هستند، در حالی که ذهنش آزادانه در دنیایی از داستانها، جوکها و اطلاعات تصادفی پرواز میکند.
در سمت راست ورودی، سوئیت مخصوص مهمانان قرار دارد که به شوخی “سوئیت داماد” نامیده شده است. این فضای کوچک با اتاق خواب، حمام و دوش، نشاندهنده بخشش و تعهد تام به نسل بعدی پیپسازان است. او نه تنها مهارتهایش را، بلکه فضای زندگیاش را نیز با دیگران به اشتراک میگذارد. این بخش از کارگاه، نمادی از ادامه دادن سنت است؛ سنت اینکه دانش باید منتقل شود.
کارگاه تام، یک مجموعه اتاق است که با پلههای کوچک به هم متصل شدهاند و یک معماری جذاب و شخصیتی قوی ایجاد کردهاند. این فضا ممکن است بزرگ نباشد، اما طرحی شبیه به هزارتو دارد؛ گویی در گوشهای از آن، گنجی پنهان شده است. این حس کشف و هیجان، در تمام فضای کارگاه جاری است. دیوارها، پوشیده از تابلوها و علائم تبلیغاتی قدیمی تنباکو هستند که کلکسیون شخصی تام را به نمایش میگذارند. کابینتها و قفسهها پر از فندک، پیپ و تنباکوهای جمعآوری شده در طول دههها هستند. کلکسیون فندکهای او، که از مینیمالیستی تا آوانگارد را در بر میگیرد، حکایت از ذوقهنری و روح کنجکاو او دارد.
یکی از نکات جالب در مورد تام، علاقه متنوع اوست. او در مورد سکههای طلا، ساعتهای قدیمی، مسابقات اتومبیلرانی، بازار بورس و فوتبال با شور و حرارت صحبت میکند. هواداری او برای تیم وستهام یونایتد، که بازی آن روی تلویزیون کارگاه پخش میشد، نشاندهنده شخصیت چندبعدی اوست. این علایق متنوع، به کار او عمق میبخشد. پیپهای او فقط محصول یک تکنسین ماهر نیستند، بلکه بازتابی از یک ذهن کنجکاو و پرشور هستند.
در طول بازدید ما، تام روی مجموعهای از پیپهای بیلارد با استم های بامبو کار میکرد. اما نقطه اوج بازدید، دیدن مجموعه ۱۷ تایی پیپهای درجه M او بود. این مجموعه را میتوان شاهکار او به شمار آورد. جعبه چوبی سخت و مخملپوش آن به تنهایی یک اثر هنری است. داخل جعبه، پیپهای بینقص با روکشهای صیقلی یا سندبلاست، همگی با طرح های چوب خیرهکننده و تزئیناتی از طلای ۲۲ عیار، عاج ماموت، بامبو، چوب باکسوود و شاخ، خودنمایی میکردند. دیدن این مجموعه، درک میکرد که چرا پیپهای تام التانگ در سطح جهانی مورد احترام هستند.
تام، با بهرهگیری از پیپسازان جوانتری مانند یوهانس راسموسن از Suhr pipes، به کار روی مراحل نهایی پیپهای Sara Eltang و Eltang Basic کمک میکند. او همچنین همکاری نزدیکی با مایک سباستین بای دارد که او را در فرآیند rustication (سطحدار کردن) یاری میدهد. این تکنیک، که یکی از امضاهای کار تام است، از یک پیپ که در یک مسابقه تدخین آرام دیده بود الهام گرفته شد. تام آن را به سبک خود بازتفسیر کرد و اکنون به یکی از قابلتشخیصترین پرداختها در دنیای پیپسازی تبدیل شده است.
کارگاه تام التانگ، تجسم کامل “هوگه” است. فضایی پر از داستان، خلاقیت، کار سخت و مهمتر از همه، گرما و انسانیت. جایی که شبها تا دیروقت زنده است و هنر در آن با زندگی عجین شده است.
کارگاه پاول وینسلو: زیردریایی خلاقیت در باغ بهشت
اگر کارگاه تام التانگ یک مرکز فرماندهی شبانه بود، کارگاه پاول وینسلو یک زیردریایی است که در دل یک باغ بهشت پهلو گرفته است. تابلوی خیابانی در سمت چپ ورودی با عبارت “Winsløwsvej” (خیابان وینسلو) خودنمایی میکند، اما پاول با علاقه به مغازه خود “U-Boat” یا “Submarine” میگوید.
این تشبیه، تنها به دلیل شکل بلند و باریک کارگاه نیست. وقتی وارد آن میشوید، حس میکنید وارد یک سفینه زیرآبی شدهاید. سیستم تهویه پیچیدهای از فنها و مکشها در سراسر کارگاه تنیده شده و کانالهای آن از سقف عبور میکنند و به موتیف زیردریایی فضا میافزایند. این سیستم، که نزدیک دستگاه تراش و دیسکهای سمباده قرار دارد، گرد و غبار و تراشههای بریر را به طور مؤثری از بین میبرد. این کارگاه، نمادی از کارایی تمیز است. هر جنبه تولید با دقت در نظر گرفته شده و هیچ ایستگاهی بیش از سه قدم از ایستگاه دیگر فاصله ندارد.
قلب تپنده این زیردریایی، دستگاه تراش غولپیکر و پنوماتیک آن است؛ یک دستگاه ساخت دوران شوروی که به نظر میرسد حداقل ۵۰۰ پوند وزن دارد. این دستگاه، راکتور هستهای کارگاه است و به نظر میرسد کل فضا دور آن ساخته شده است؛ گویی پاول پس از به دست آوردن آن، از خستگی روی زمین گذاشت و گفت: “بگذارید کارگاه را همینجا بسازیم.” این نوع ماشینآلاتی است که هیچکس دوست ندارد بیش از یک بار جابجا کند.
اما شاید مقدسترین ایستگاه در این کارگاه، میزی باشد که پاول روی آن پیپها را رنگ میکند. این ناحیه شبیه به آزمایشگاه یک شیمیدان است، با شیشههایی حاوی مایعات مختلف که شبیه به ظروف ترکیبات فرّار به نظر میرسند. پیپهای وینسلو به خاطر رنگهای خیرهکنندهشان که باعث برجسته شدن الگوی طرح های چوب و درخشش پایدار میشود، محبوب هستند. پاول در این میز، رنگهای انحصاری خود را مخلوط میکند؛ فرآیندی که راز آن را نزد خود نگه میدارد.
جنبه دیگر امضای پیپهای وینسلو، اکسنتهای اکریلیک انحصاری اوست که خود او در رنگها و الگوهای منحصربهفرد قالبگیری میکند. شواهد آزمایشهای او در سراسر کارگاه دیده میشود؛ از پیپهای جدید با تزئینات اضافه شده اخیر گرفته تا ورقهای اکریلیک ردشده که طبق برنامه پیش نرفتهاند. او حتی یک پیپ تزئینی بزرگ را کاملاً از این ماده ساخته است؛ فقط به این دلیل که میتوانسته است.
پاول وینسلو فقط یک پیپساز نیست؛ او یک گلفباز حرفهای و یک نقاش نیز هست. استودیوی هنری او که در انتهای حیاط قرار دارد، در زمان بازدید ما برای خشک کردن صدها بلوک برایر استفاده میشد، اما یک نقاشی نیمهتمام روی پایهای در انتهای اتاق قرار داشت. پاول نقاشیهایش را میفروشد، اما پیپسازی شغل اصلی اوست. پس باید فداکاریهایی انجام شود. همزمانی هنر نقاشی و پیپسازی در او، به کارش عمق میبخشد. پیپهای او با ترکیب نشانههای شکلدهی کلاسیک با سبکهای آزاد فریهند (Freehand) و رنگهای تکاندهنده و اکسنتهای رنگارنگ، بازتابی از سبک هنری نقاشیهایش هستند.
کارگاه پاول وینسلو، “هوگه” را در قالب کارایی و خلاقیت به نمایش میگذارد. فضایی که در آن هر چیز جای مشخصی دارد و هنرمند با استفاده از ابزارها و تکنیکهای خود، به آزادی هنری میرسد و آثاری خلق میکند که هم زیبا و هم کاملاً کاربردی هستند.
کارگاه پیتر هدینگ: جایی که طبیعت و دقت به هم میرسند
از بیرون، کارگاه پیتر هدینگ شبیه به دو انبار کوچک است که شاید یک چمنزن، یک چرخ دستی و سایر ابزارهای باغبانی در آنها نگهداری شود. اما در واقع، یک آپارتمان کوچک و کارگاه پیپسازی پیتر در دو طرف مختلف حیاط پشتی خانهاش قرار دارند. کارگاه او منظرهای دلپذیر از حومه شهر دانمارک دارد و پیتر از چیدمان مینیمالیستی خود لذت میبرد؛ فضایی برای ماشینآلات ضروری و چند صندلی برای مهمانان.
برخلاف تام التانگ و پاول وینسلو که خطوط تولید با مقیاس متوسط دارند، پیتر فقط بر روی پیپهای کاملاً دستساز تمرکز میکند. تولید سالانه پایین او به او اجازه میدهد تا یک راهاندازی ساده و سرراست برای کارگاه خود داشته باشد.
اما تکاندهندهترین بخش کارگاه، ماهیهایی بودند که دیوارها را پوشانده بودند. در نگاه اول، ممکن است فکر کنید پیتر در حال مدیریت یک فروشگاه ماهیگیری یا یک کلبه ماهیگیری است. اما آنچه شبیه به ماهیهای تاکسیدرمی شده به نظر میرسد، در واقع مجسمههای گچی هستند که به دست خود او شکل گرفته و با دقتی باورنکردنی رنگآمیزی شدهاند. پیتر، زیستشناس سابق و یک ماهیگیر پرشور است و اخیراً این علاقه را با مهارتهای هنری که به عنوان یک پیپساز به دست آورده است، ترکیب کرده تا این کپیهای دقیق را بسازد.
این مجسمهها، کپیهای دقیقی از ماهیهای واقعی هستند؛ یا ماهیهایی که خود پیتر صید کرده یا ماهیهایی که توسط دیگر ماهیگیران به عنوان جوایز یادبود سفارش داده شدهاند. این مجسمهها، نمونههای عظیم و گاهی رکوردشکن را به تصویر میکشند. پیتر پس از شکل دادن به گچ بر اساس مشخصات دقیق ماهی واقعی، هر فلس را به صورت دستی رنگ میکند؛ یکی از آنها نزدیک به ۴۰۰۰ فلس داشت.
پیپسازی و ساخت مجسمه ماهی، هر دو صنایع بسیار تخصصی هستند. این فعالیت موازی، نشاندهنده خلاقیت و دقت پیتر است. او از حرکت و شتاب ضمنی که در این کپیها به دام میاندازد لذت میبرد؛ دمها را خم میکند و بدنها را به گونهای جهتدهی میکند که با وجود ماهیت ایستا، مجسمهها را زنده میکند. به همین ترتیب، پیتر اغلب پیپ هایی با حس حرکت رو به جلو میسازد و خطوط شکل را با الگوی طبیعی طرح های چوب برایر هماهنگ میکند.
کارگاه پیتر هدینگ، “هوگه” را در قالب ارتباط عمیق با طبیعت و دقت علمی نشان میدهد. فضایی آرام و متمرکز که در آن، هنرمند به دنیای طبیعت نگاه میکند و با دقتی بینقص، آن را در چوب یا گچ بازسازی میکند. اینجا، سکوت و تمرکز، ستونهای اصلی خلاقیت هستند.
کارگاه نانا ایوارسون: میراث در قلب خانه
نانا ایوارسون به تازگی به خانهای جدید با دو پسرش نقل مکان کرده است. این خانه و ملک، تجسم زیبایی قشنگ و کارکردی دانمارکی است؛ باغی مرتب و جادار و دکوراسیونی شیک و مدرن اما بینهایت دلنشین. خانه ایوارسون، نمونه بارز مینیمالیسم زیبای سبک اسکاندیناویایی است.
برخلاف بسیاری از پیپ سازان دیگر، نانا بخشی از خانهاش را به عنوان کارگاه استفاده میکند. فضای اصلی شامل میز کار، چرخ پولیش و دیسکهای سمباده است، در حالی که یک اتاق کوچکتر دستگاه تراش و کابینت سندبلاست را در خود جای داده تا صدای این ماشینها بهتر مدیریت شود. دیوارهای کارگاه، سنت پیپ سازی خانواده ایوارسون را جشن میگیرند؛ با عکسهای قاب شده از پدربزرگش، سیکستن، و پدرش، لارس. در چندی از عکسها، نانا را در کنار پدر و پدربزرگش در حال کار میبینیم و فضا، حس غنی تاریخ چندنسلی را القا میکند.
به طور مناسب، پسر بزرگ نانا به نام پدربزرگش، سیکستن، نامگذاری شده است. او اگرچه هنوز نوجوان نیست، اما تحت نظر مادرش شروع به ساخت پیپ کرده است. سیکستن جوان، باهوش و متفکر است و علاقه او به پیپ، نشاندهنده درک آگاهانه از چیزی است که این هنر برای خانوادهاش معنا دارد. اگر او در این هنر ادامه دهد، یک سهم بزرگ برای پیپسازی هنری خواهد بود و خانواده ایوارسون را به طولانیترین سلسله پیپسازان نسلی تبدیل خواهد کرد.
کارگاه نانا، خانگی و دلنشین است و به شکلی یکپارچه در کل خانه او ادغام شده است؛ ویژگی که جنبه خانوادگی سفر او به عنوان یک پیپساز را به تصویر میکشد. اینجا، “هوگه” در عمیقترین معنای آن یعنی گرما و صمیمیت خانوادگی جریان دارد. هنر در زندگی روزمره تنیده شده و سنت زنده است، نه اینکه در یک اتاق جداگانه نگهداری شود.
کارگاه اریک نوردینگ: امپراتوری پیپ در دو طبقه
اریک نوردینگ یکی از پربارترین پیپسازان دانمارکی است و کارگاه او با اندازهای چشمگیر، متناسب با کارکنان و نرخ تولید اوست. نامیدن آن به “کارگاه” کمی کمگویی است؛ این یک مجموعه کامل، یک کارخانه تمامعیار است که به راحتی به کنار خانهاش متصل شده و دو طبقه کامل را برای قرار دادن ماشینآلات و ابزارهای مورد نیاز برای تولید پیپ در مقیاس بزرگ در بر میگیرد.
طبقه اصلی کارگاه، در واقع زیرزمین کارخانه است و شبیه به یک پناهگاه زیرزمینی است با دیوارها و کف بتنی تمیز و یک راهروی خمیده که اتاقهای مجاور را به هم متصل میکند. این فضا، علاوه بر استحکام، انباری از ویسکی، شراب، سیگار، پیپ و تنباکوی پیپ است که برای سالها کافی است.
در انتهای زیرزمین، کانتینرهای پر از بلوکهای برایر، سطح تولید نوردینگ را نشان میدهند. سبدهای فولادی – سه ردیف بالا، حداقل سه ردیف عرضی و بلندتر از من – تا لبه پر از برایر آماده برای شکل دادن به پیپهای فریهند نوردینگ بودند. ماشینآلات بیشماری، از دستگاههای تراش و دیسکهای سمباده گرفته تا دستگاههای فرز Zuckerman که مرکز این طبقه هستند، همه در کنار هم قرار داشتند. این دستگاههای کپی، از تیغههای دوقلو برای برش اولیه تنهها بر اساس یک قالب خاص استفاده میکنند و فرآیند پیپسازی را ساده کرده و ثبات را در طراحیهای نوردینگ ترویج میکنند.
طبقه بالای کارخانه عمدتاً شامل بخشهای مراحل نهایی پیپسازی، مانند پولیش و پرداخت نهایی است. چرخهای پولیش در طول راهرو قرار دارند و کنود، پسر اریک و مدیر فروش و بازاریابی نوردینگ، کشویی را برای ما باز کرد تا طیف وسیعی از مواد تزئینی را نشان دهد، به ویژه چوبهای سخت ، مغز گردوی تاگوا و دندان ماموت.
اینج هوگه را در قالب بزرگی و جاهطلبی نشان میدهد. فضایی که در آن یک امپراتوری خلاقیت با کارایی صنعتی ترکیب شده است. “هوگه” در اینجا، در حس قدرت، استقلال و لذت بردن از میوههای یک عمر کار و تجربه است.
کارگاه پدر و پسر نیراپ (Neerup): سکوت در پسزمینه رنگهای شجاعانه
پدر یاپسن (Peder Jeppesen) و پسرش، کریستیان، تعداد قابل توجهی پیپ تولید میکنند که این امر نیازمند یک فضای کار کوچک متصل به گاراژ خانه و همچنین یک کارگاه بزرگتر در چند مایلی آنجا است. پدر، مردی آرام است، هرچند ترسو نیست. پیپهای او، بازتابی از شخصیت درونی او هستند؛ شهرت آنها به دلیل استفاده از پرداختهای رنگارنگ و دراماتیک، اکریلیکهای چندرنگ و سبک شکلدهی متمایز است که اغلب انحناهای نرم را با عضلات قوی ترکیب میکند.
فقط با نگاه به پیپهایش، ممکن است فکر کنید که پدر یک فرد برونگرا و پرانرژی است. این تضاد بین رفتار آرام و سبک طراحی نسبتاً “بلند” او ، عمق و جذابیت جدیدی به دیدگاه من از کارش افزود.
ما وقت خود را در آن کارگاه بزرگتر نگذراندیم؛ در عوض، از مهماننوازی و راحتی خانه یاپسنها لذت بردیم و با پدر و همسرش، بتیا، که مسئول امور اداری نیراپ است، در مورد نمایشگاههای پیپ قدیمی و سفرهای دیگر صحبت کردیم. پدر پیپها را میتراشد، اما بتیا تضمین میکند که کسبوکار به نرمی عمل کند. تام و پیا التانگ نیز به همین صورت با هم کار میکنند و این یک مشارکت ضروری است که شهادت میدهد چگونه ساخت پیپ فراتر از فرآیند تولید است؛ این یک تلاش کسبوکار کوچک است.
با این حال، ما توانستیم ایستگاه کاری کوچکتر پدر را ببینیم؛ مجهز به یک دستگاه تراش کوچک، چرخ پولیش و دیسک سمباده – مظنونان همیشگی و عالی برای پروژههای سریع و کوچک که به تأسیسات بزرگتری نیاز ندارند. لکههای بیشماری رنگ روی دیوارها پاشیده شده بود و فضا به طور کلی از انرژی خلاقانه و سازماندهی به ظاهر آشفته اما در واقع کاملاً کارآمد که فضای کار یک پیپساز شخصی را مشخص میکند، سرشار بود. از دید یک فرد خارجی، چیزی که به هم ریخته و بینظم به نظر میرسد، در واقع کاملاً جاافتاده و جهتدهی شده تا به حداکثر بهرهوری کمک کند و فرآیند خلاق را تقویت کند.
نکته ویژه دیگر ، نسخه ۲۰۲۱ از پیپهای محبوب “هاروست مون” (Harvest Moon) او بود؛ یک انتشار سالانه که اغلب در اطراف هالووین تولید میشود، و همچنین یک شکل کاملاً جدید در سری “استراکچر” (Structure) او . پیپهای هاروست مون امسال با اکسنت نقرهای یا برنجی ماه شکل روی دهنه، شکل سیب قوی و خمیده را به نمایش میگذارند
که نماد سبک شکلدهی نیراپ است و با پرداختهای صیقلی و سندبلاست امضایی او پوشانده شدهاند. شکل جدید استراکچر، یک بیلارد خمیده جمعوجور اما قوی است که به یک دهنه چهارگوش مجهز شده و مناسب با ویژگیهای معماری تعریفشده خط استراکچر است. ما مشتاقانه منتظر عرضه این پیپها در هفتههای آینده هستیم و دیدن مکانی که طراحی و در نهایت ساخته شدهاند، خاص بود.
کارگاه نیراپ، “هوگه” را در قالب یک همکاری خانوادگی آرام و پشت صحنه نشان میدهد. جایی که یک مرد خلاق و آرام، توسط شریک زندگیاش حمایت میشود و در فضایی خصوصی، آثار جسورانه و پرانرژی خود را خلق میکند.
کارگاه هانس “فورمر” نیلسن: سمفونی کارایی و تجربه
کارگاه هانس “فورمر” نیلسن، که به نوعی از یک گاراژ بازسازی شده است، به خانه او متصل است و فضایی وسیع و چشمگیر برای پیپسازی ارائه میدهد. این فضا هزارتوی اتاقهای تام التانگ نیست، و نه مجموعه چند طبقه نوردینگ؛ اما برای یک پیپساز تنها، کارگاه فورمر از فضای سطحی بینظیری برخوردار است که به او اجازه میدهد راهاندازی خود را دقیقاً مطابق با نیازها و فرآیندهای خاصش تنظیم کند. کارگاه فورمر یکی از بهترین نمونههاست که نشان میدهد چگونه پیپسازی فقط شامل ساخت ابزارهای تدخین نمیشود، بلکه نیازمند ذهنی متمرکز بر کارایی و استعدادی برای ماشینآلات و ابزارها است.
با وجود اینکه پیپها را کاملاً به تنهایی میتراشد، فورمر از نه کمتر از چهار دستگاه تراش استفاده میکند. او یک جمعکننده دستگاه تراش نیست، مراقب باشید؛ او از همه آنها استفاده میکند . بسیاری از استادکاران فقط یک دستگاه تراش دارند، شاید دو تا، و به خوبی کار خود را پیش میبرند. خوشبختانه، مازاد دستگاه تراش برای پیپسازی ضروری نیست. با این حال، دههها تجربه پیپسازی فورمر، از نظارت بر کارگاه W.Ø. لارسن گرفته تا ساخت پیپهای بنتلی در سوئیس، اهمیت کارایی و فرآیندهای بهینه را به او یادآوری کرده است و چندین دستگاه تراش به بهرهوری در کارگاه او کمک میکند.
در حالی که یک دستگاه تراش میتواند برای سوراخ کردن راههای هوا و اتاقک و ساختن دهانه و تراشیدن کاسه استفاده شود، انجام این کارها روی یک ماشین نیازمند تنظیمات بین هر مرحله است. فورمر با اختصاص دادن هر دستگاه تراش به یک فرآیند خاص در فرآیند ساخت پیپ، در زمان و تلاش صرفهجویی میکند و تضمین میکند که تنظیمات و اندازهگیریها ثابت بمانند و به او اجازه میدهد بدون اتلاف وقت برای تنظیم مجدد ابزارها، یک تنه در حال کار را به سادگی از یک ایستگاه به ایستگاه دیگر منتقل کند. این یک روش ممتاز است، البته،
اما به عنوان یکی از قدیمیترین پیپسازان این صنعت، فورمر سالها صرف درک جزئیات دقیق و نیازهای دقیق یک پیپساز کرده و سپس کارگاهی را برای برآورده کردن آن نیازها ساخته است. مانند ابزارهایی که آن را تشکیل میدهند، کارگاه خودش یک ماشین دقیق تنظیم شده است که زیر دست او، پیپهای زیبایی را تولید میکند. کارگاه فورمر رابطه ناملموس و همزیستی بین یک پیپساز و ابزارهایش را به نمایش میگذارد و نشاندهنده مهارتی و درکی از ماشینآلات است که فقط میتواند نتیجه نوآوری چند دههای باشد.
یک ورودی کوچک که به حیاط پشتی منتهی میشود، موجودی قابل توجه برایر فورمر را در خود جای داده است که بر اساس منبع و سن تقسیمبندی شده است. او و کورت بالبی بارها به ایتالیا سفر کردهاند تا برایر را به صورت دستی انتخاب کنند و فورمر داستان سالها پیش را تعریف کرد که برایر بری هنوز یک صنعت نوپا بود و بسیاری از برایربرها جدید در این صنعت بودند. در عمل، به دست آوردن تنههای برایر و بریدن آنها به بلوک، فرآیندی طاقتفرسا است، اما همچنین نیازمند چشم زیباییشناسانه است. در ابتدا، برایربرها مکانیک نقش خود را مسلط شده بودند،
اما هنوز تشخیص لازم برای بریدن بلوکها به گونهای که جهتگیری دانهها را به حداکثر برساند، را یاد نگرفته بودند – آنها هنوز مهارت نگاه کردن به بریر از منظر یک پیپساز را توسعه نداده بودند. فورمر در این توسعه نقش اساسی داشت: او با برایربرها به اشتراک گذاشت که چگونه الگوهای طبیعی برایر را بخوانند و در نتیجه، چگونه بلوکهایی را ببرند که بهترین جهتگیری را حفظ کنند که منجر به بلوکهایی با کیفیت دانه بالاتر میشود که میتوانستند از نظر زیباییشناختی با مهارتهای پیپسازان هنری ترکیب شوند.
در سراسر کارگاه، کاسهها و سبدها حاوی پیپهای متعددی از منابع مختلف هستند که فورمر شخصی از آنها استفاده میکند و در حالی که ما در حال گفتگو بودیم، او یک پیپ بیلارد را با تنباکو – خط تولید تنباکوی خود – پر کرد. وقتی در مورد این تلاش از او پرسیدم، اظهار داشت که به او گفته شده بود که حق اموال برای فروش ترکیبها دریافت کند،
اما او ترجیح داد به جای پول، تنباکو دریافت کند. این تصمیمی است که از آن بسیار راضی است و به او تنباکوی بیش از حد کافی برای استفاده شخصیاش را فراهم میکند. همسرش، دانیلا، با ما تدخین کرد، اما او به طور انحصاری از Orlik Golden Sliced لذت میبرد. او نیز یک پیپساز است و دانیلا با فورمر در سوئیس در دوران ۱۰ ساله مدیریت تولید پیپهای بنتلی ملاقات کرد. دانیلا نیز در کارخانه کار میکرد و دانش و علاقه او به پیپسازی با همسرش مطابقت دارد. او هنوز به فورمر در کارگاهش کمک میکند و پس از اینکه او پیپها را تراشید، در تکمیل آنها به او کمک میکند.
فورمر امسال ۸۰ ساله میشود و او را دومین پیپساز مسنتری که در این سفر از او دیدن کردیم، پس از اریک نوردینگ
میکند، اما وقتی نرخ کار و چابکی او را مشاهده میکنید، هرگز حدس نمیزنید. او نشانه کمی از کند شدن نشان نمیدهد. دوستان و همسایگانش اغلب متعجب میشوند که او همچنان از یک شغل پررونق لذت میبرد و میپرسند که چرا بازنشسته نمیشود و از آزادی زندگی پس از کار لذت نمیبرد، اما فورمر آزادی و آرامش را در پیپسازی مییابد. او در کارگاه خود در خانه است و پیپسازی کار معناداری را ارائه میدهد که با اشتیاق او به عنوان یک هنرمند و صنعتگر همخوانی دارد. او هیچ برنامهای برای متوقف کردن در آینده نزدیک ندارد؛ این خبری برای گوش کلکسیونرهای پیپ در سراسر جهان است.
کارگاه فورمر، “هوگه ” را در قالب کمالگرایی و رضایت درونی نشان میدهد. جایی که یک استاد با تجربه، محیط کار خود را به یک ایدهآل کارآمد تبدیل کرده و در آن، با آرامش و بدون عجله، به ادامه میراث خود میپردازد.
کارگاه جس چونوویچ: آرامش اسطورهای در سرزمین هابیتها
اگر جی. آر. آر. تالکین در مورد یک پیپساز در سرزمین میانی در شایر مینوشت، کارگاه و خانه ایدهآل جس چونوویچ احتمالاً توصیف او را میکرد. اگرچه قد او بیش از شش فوت است، اما به طرز چشمگیری همسایگان هابیت خود را کوتاه میکند (بازی با کلمات).
واقع در حومه شهر دانمارک، اقامتگاه او دارای باغی شبیه به نانا ایوارسون و پاول وینسلو از نظر زیبایی و قشنگت است. خانه او دلنشین و پذیرا است و کارگاه او در میان عناصر باغ قرار گرفته است؛ یک فضای مستطیل و تک اتاقه که یادآور یک واگن قدیمی راهآهن است.
در تضاد با ماهیت بینقص پیپهایش، کارگاه جس یک مکان فروتن و حداقلی است: یک میز کار در یک سمت چپ یک پنجره قرار دارد، و یک دستگاه تراش و سایر ماشینآلات ضروری دیوار دیگر را تشکیل میدهند، با کابینتهای مختلفی که حاوی ابزارهای کوچکتر و نمونههای اولیه هستند که تاریخچه پیپسازی چونوویچ را منعکس میکنند. یک کشو سبدی از پیپهای قدیمی جس را در خود جای داده بود، تعدادی از آنها اولین نسخههای پیپهایی بودند که از آن زمان به نمادهای نمونه کار در مجموعه او تبدیل شده بودند، مانند طراحی امضایی او از براندی خمیده. گویی ونگوگ شخصاً طرحهای اولیه شب تابستانی را به ما نشان میداد.
بازگشت به خانه، در کنار میز آشپزخانه نشستیم در حالی که جس آخرین محموله پیپهای خود را به ما نشان داد که کار او را در دو سال گذشته نشان میداد. ما در مورد روزهای اولیه حرفه او صحبت کردیم، اینکه چگونه زمانی را بین کارگاه سیکستن ایوارسون و W.Ø. لارسن گذراند و چگونه با همسر مرحومش، بانی، ملاقات کرد.
در حالی که او در نزدیکی سیکستن بود، او در خیابان روبرو به عنوان یک دکوراتور داخلی کار میکرد و دو مغازه رو به روی هم قرار داشتند و کارمندان هر کدام میتوانستند یکدیگر را از طریق پنجرهها ببینند. او و بانی در آن دوره هرگز به طور رسمی ملاقات نکردند، اما آنها یکدیگر را دیده بودند. تا اینکه پس از بازگشت جس از خدمت سربازی اجباری، آنها با هم صحبت کردند. پس از بازگشت به کپنهاگ از فرانسه، جس جوان یک بار دیگر به کارگاه سیکستن سر زد
و هنگام خروج بانی از سر کار با او روبرو شد. اکنون که به طور رسمی معرفی شدند، او را به یک قرار دعوت کرد و رابطهای را آغاز کرد که منجر به ازدواج آنها و سفر به نمایشگاههای پیپ در سراسر جهان شد. جس بعداً فهمید که روزی که آنها ملاقات کردند، آخرین روز کاری بانی در مغازه روبروی سیکستن بوده است. اگر آنها قرار را برنامهریزی نمیکردند، به احتمال زیاد دیگر او را نمیدید. به نظر میرسید سرنوشت و اتفاق با آنها همراه بود. اما در سال ۲۰۰۶، بانی به شدت بیمار شد و جس از پیپسازی کنارهگیری کرد تا از او مراقبت کند تا اینکه او شش سال بعد درگذشت
او همیشه به پیپهایی که جس میساخت علاقه مند بود و تحسین و انتقاد سازنده ارائه میداد و جس به احترام آن تأثیر ادامه میدهد و عکسهای بانی در حالی که در کارگاه در کنار او شرکت میکنند، او را همراهی میکنند.
جس یکی از چهار شاگرد سیکستن ایوارسون بود و تنها عضو بازمانده گروهی که شامل یورن میکه، بو نورد و پسر سیکستن، لارس میشد. اگرچه همگی به عنوان شاگردان مستقیم سیکستن شناخته میشوند، اما هرگز همگی با هم در یک زمان کار نکردند و جس یک زمان خاص در سال ۱۹۹۴ را به یاد میآورد که هر چهار نفر با هم بودند
تنها مورد در تاریخ . رنه واگنر، مدیر و مالک مغازه پیپ Tabak-Lädeli در زوریخ، سوئیس، در حال برگزاری رویدادی برای جشن صدمین سالگرد مغازه بود و از آنجایی که پیپهای میکه، چونوویچ، ایوارسون و نورد را فروخته بود و همچنین هر چهار مرد را شخصاً میشناخت، رنه از آنها پرسید که آیا میتوانند در جشن سالگرد حضور پیدا کنند. با کمی متقاعدسازی، هر چهار نفر در زوریخ در مغازه واگنر ملاقات کردند و یکی از بزرگترین گردهماییها در تاریخ پیپسازی را رقم زد.
حس نوستالژی و حکمت، بخش بزرگی از گفتگوی ما با جس را تعریف میکرد و او با محبت به روزهای اولیه خود به عنوان یک تراشکار و رشدی که شاهد آن بود و در آن شرکت کرد تا پیپسازی هنری را در سراسر جهان پیش ببرد، اشاره میکند. کارگاه او را میتوان به عنوان ایده آفلاطونی یک کارگاه پیپساز در نظر گرفت که ابزارها و سازماندهی لازم را با گرمایی و راحتی متمایز – “حُگّه” – متعادل میکند که بازتابی از مراقبت و اشتیاقی است که او تمام پیپهای خود را با آن میسازد.
فصل چهارم: فراتر از کارگاه؛ پیامهای درونی یک هنر جهانی
سفر ما به کارگاههای پیپسازی دانمارک، فراتر از یک بازدید توریستی بود؛ این یک غوطهوری عمیق در فرهنگی بود که در آن، هنر، زندگی و فلسفه به هم گره خوردهاند. هر کارگاه، درسی در مورد چیزی فراتر از تراشیدن چوب بود. این درسها را میتوان در چند پیام کلیدی خلاصه کرد:
۱. هنر به مثابه تعهد: صبر و اشتیاق
در دنیای امروز که سرعت و تولید انبوه ارزشهای اصلی هستند، پیپسازان دانمارکی ما را به قدرت تعهد و صبر یادآوری میکنند. دیدن جس چونوویچ که با آرامش روی یک پیپ کار میکند، یا فورمر که با دقت هر دستگاه تراش را برای یک وظیفه خاص اختصاص میدهد، نشان میدهد که این هنر، یک ماراتن است، نه یک دوی سرعت.
هر پیپ، نتیجه ساعات تمرکز بیوقفه، آزمایش و خطا و یک عشق عمیق به فرآیند است. این تعهد، فقط به زمان اختصاص داده شده در کارگاه محدود نمیشود؛ بلکه در انتخاب دقیق چوب برایر، در توسعه فرمولهای رنگ، و در تلاش برای بهبود مستمر تکنیکها نیز دیده میشود. این یک پیام قدرتمند است: بهترین نتایج، از عشقی به دست میآیند که عجله ندارد.
۲. انسانیت در مرکز هنر: داستانهایی که چوب را زنده میکنند
یک پیپ دانمارکی، یک محصول بیجان نیست؛ یک داستان است. داستان ملاقات جس چونوویچ و همسرش بانی، که همچنان در کارگاه او حضور دارد، به هر پیپی که او میسازد روح میبخشد. داستانهای بیپایان تام التانگ که در کارگاهش در هوا پخش میشود، به پیپهای او شخصیتی شوخطبعانه و پر از زندگی میدهد. علاقه پیتر هدینگ به ماهیگیری و زیستشناسی
به کار او عمق علمی و ارتباطی با طبیعت میبخشد. این پیپسازان، فقط ابزارها را به کار نمیگیرند؛ بلکه بخشی از وجود خود، خاطراتشان و علایقشان را در هر تراشهای که ایجاد میکنند، تزریق مینمایند. وقتی شما یک پیپ دانمارکی را در دست میگیرید، در حال در اختیار گرفتن یک تکه از زندگی یک هنرمند هستید. این انسانیسازی هنر است که آن را از سطح یک صنعت به ارتفاع یک میراث فرهنگی میرساند.
۳. سنت و نوآوری در یک رقص هماهنگ
احترام به سنت، ستون فقرات پیپسازی دانمارکی است. نانا ایوارسون با افتخار عکسهای پدربزرگ و پدرش را در کارگاهش نگه میدارد و نام پسرش را به نام سیکستن میگذارد تا شعله خانواده روشن بماند. جس چونوویچ به آموزههای استاد خود، سیکستن، احترام میگذارد و راه او را ادامه میدهد. اما این احترام به معنای تقلید کورکورانه نیست. این یک رقص ظریف بین سنت و نوآوری است.
پاول وینسلو با رنگهای آزمایشگاهی خود و ترکیب نقاشی با پیپسازی، مرزها را جابجا میکند. اریک نوردینگ با استفاده از ماشینآلات مدرن در کنار تکنیکهای سنتی، تولید خود را به سطح جدیدی میرساند. پدر یاپسن با رنگهای جسورانه و شکلهای منحصربهفرد، هویت بصری جدیدی خلق میکند. این استادان نشان میدهند که برای پیشرفت، باید ریشههای خود را بشناسید، اما از رشد و تغییر نیز نترسید.
۴. “هوگه” به مثابه فلسفه زندگی: هنر آرامش
در نهایت، بزرگترین درسی که از این کارگاهها آموختیم، مفهوم “هوگه” بود. این فقط یک کلمه دانمارکی نیست؛ یک راه زندگی است که در قلب هنر آنها نهفته است. “هوگه” یعنی پیدا کردن شادی در لحظات ساده: یک گفتگوی صمیمی، یک فنجان قهوه داغ، گرمای یک کارگاه کوچک، و رضایت از خلق چیزی زیبا با دستان خود. در دنیایی پر از استرس و اضطراب،
این پیپسازان به ما نشان میدهند که چگونه یک “پناهگاه” شخصی برای خود بسازیم. کارگاههای آنها پناهگاههایی هستند که در آن، آرامش، خلاقیت و ارتباطات انسانی بر هر چیز دیگری اولویت دارند. این پیام جهانی است: شما نیازی به یک کارگاه پیپسازی ندارید تا “هوگه” را تجربه کنید. شما میتوانید آن را در هر جایی که عشق، آرامش و حضور ذهن وجود داشته باشد، بیابید.
نتیجهگیری: میراثی که در دود برمیخیزد
سفر به قلب پیپسازی دانمارک، سفری به درک روح یک هنر بود. ما دیدیم که چگونه این کشور کوچک به مرکز جهان برای عاشقان پیپ تبدیل شد؛ نه فقط به خاطر مهارت فنی، بلکه به خاطر فرهنگی غنی که در آن، هنر و زندگی به هم پیوستهاند. ما با مفهوم “هوگه” آشنا شدیم و فهمیدیم که این حس گرمای صمیمی، آرامش و تعلق، نیروی محرکه پشت این شاهکارهای کاربردی است.
از کارگاه شبانه و پر از داستان تام التانگ گرفته تا زیردریایی کارآمد پاول وینسلو، از آرامش متمرکز پیتر هدینگ و گرمای خانوادگی نانا ایوارسون، تا امپراتوری خلاق اریک نوردینگ، سکوت در پسزمینه رنگهای شجاعانه پدر یاپسن، سمفونی کارایی فورمر و آرامش اسطورهای جس چونوویچ؛ هر یک از این استادان، جنبهای متفاوت از این فرهنگ را به نمایش گذاشتند.
پیپهای دانمارکی، فقط ابزاری برای تدخین نیستند. آنها حامل این روح “هوگه” هستند. وقتی شما یک پیپ دستساز دانمارکی را در دست میگیرید، در حال لمس کردن ساعتی آرامش، یک عمر تعهد، داستانی از عشق و بخشی از فرهنگی است که زیبایی را در سادگی و معنا را در کار مییابد. این پیپها به ما یادآوری میکنند که بهترین چیزها در زندگی، زمان و تمرکز میخواهند و که واقعیترین لوکس، آرامش و رضایت درونی است.
در نهایت، دنیای پیپسازی دانمارک، آینهای است که در آن، ما میتوانیم بهترین جنبههای خود را ببینیم: تعهد به هنرمان، احترام به سنت، شجاعت برای نوآوری و مهمتر از همه، جستجوی مداوم برای یافتن “هوگه” در زندگیهای خود. این میراث، فراتر از دود و خاکستر است؛ این میراثای است که در هر پیپ که از دل این کارگاهها بیرون میآید، دوباره زنده میشود و به داستانی ادامه میدهد که هرگز پایان نمییابد.
هوگه (به دانمارکی: Hygge) کلمهای دانمارکی و منظور از آن ایجاد فضاهای دِنج و راحت و آرامشبخش در خانه یا مکانهای دیگر است. در سالهای اخیر، hygge به ویژگی مشخصی از فرهنگ دانمارکی تبدیل شد. در هر دو کشور دانمارک و نروژ، هوگه اشاره به «یک نوع همبستگی روزمره»، «یک تجربه روزمره دلپذیر و بسیار ارزشمند از ایمنی، برابری، یکپارچگی شخصی و یک جریان اجتماعی خود به خود» است. هوگه شامل هر چیزی خوب، راحت، امن و شناخته شدهاست.
برای مشاهده دیگر مقالات با موضوع مشاهیر پیپ و سیگاربرگ کلیک کنید





















1 دیدگاه دربارهٔ «هوگه در دنیای پیپ سازی دانمارکی: سفری به قلب هنر، سنت و آرامش»
ماسترو رحیمی عزیز، استاد کامران گرامی، ممنون بابت محتوای غنی سایتتون. خرید از شما یعنی عضویت در خانوادهی تدخینی ایران