پی جی وودهاوس : استاد بی رقیب طنز و شاهکار های دود آلود
P. G. Wodehouse
مقدمه : در آستانهی جهانی از خنده و کلمات
در میان قلههای ادبیات طنز قرن بیستم، نامی میدرخشد که نه تنها نویسندهای استاد، که معمار جملات بینقص و خالق دنیایی از شخصیتهای فراموشنشدنی است : سر پلهام گرنویل وودهاوس (۱۸۸۱-۱۹۷۵).
او که دوستدارانش او را با نام محبتآمیز «پلام» میخواندند، بیش از یک نویسنده؛ یک موسیقیدان کلمات، یک نقاش صحنههای کمدی و مهمتر از همه، یک پیپکش حرفهای بود . وودهاوس با قلمی که گویی با دود پیپ آغشته شده ، توانست در دل تاریکترین روزهای تاریخ، نور شادی و خنده را به میلیونها انسان هدیه دهد. این مقاله به کاوش در دنیای شگفتانگیز این نابغهی ادبی، سبک منحصربهفردش، شخصیتهای ماندگارش و بهویژه رابطهی عمیق و جالب او با پیپ و تنباکو میپردازد؛ رابطهای که نه تنها بخشی از زندگی شخصیاش، که عنصری کلیدی در خلق شاهکارهای ادبیاش بود.
بخش اول: معمار جملات و موسیقیدان طنز
پی.جی. وودهاوس را میتوان «موسقیدان زبان انگلیسی» نامید، عنوانی که داگلاس آدامز، نویسندهی مشهور «راهنمای مسافران کهکشان»، به او اهدا کرد. این لقب بهخاطر مهارت خارقالعادهی وودهاوس در ساختن جملاتی است که گواهی بر دقت، ظرافت و ریتم بینقص آنهاست. خود وودهاوس اعتراف میکرد که هر جمله را ده بار بازنویسی میکند تا به آن نقطهی اوج کمدی و غیرمنتظرهای برسد که خواننده را ناگزیر به خنده میکند. این تعهد کمالگرایانه، آثارش را به گنجینههایی از کلمات تبدیل کرده که هر بار خواندنشان، لذتی تازه دارد.
سبک طنز وودهاوس : ترکیبی جادویی از عناصر
طنز وودهاوس نه تند و سیاسی، که شیرین، سبک و مبتنی بر مشاهدهی ظرافتهای زندگی روزمره بود. او خود میگفت: «اگر زندگی را نسبتاً آسان بگیری، دیدگاهی طنزآمیز به چیزها پیدا میکنی. احتمالاً به این دلیل است که از ابتدا اینگونه به دنیا آمدهای.» این فلسفهی زندگی، در تمام آثارش منعکس شده است. ابزارهای اصلی او برای خلق این طنز بیبدیل عبارتند از :
۱. تشبیهات و استعارههای خلاقانه: او تشبیهاتی میساخت که گویی از دنیایی دیگر آمدهاند، همزمان هوشمندانه و خندهدار. مانند توصیف مردی: «مردی غمگینبهحال، ظاهر کسی را داشت که با شمع روشن به دنبال نشتی در لولهی گاز زندگی میگشت.» (مرد بالای پلهها، ۱۹۱۴)
۲. تضاد واژگان (Contrast of Diction): او با ترکیب هوشمندانهی واژگان رسمی، ادبی و حتی شکسپیری با زبان عامیانهی خیابان یا اصطلاحات ورزشی، جلوههای کمدی خیرهکنندهای خلق میکرد. استیون فرای، بازیگر و نویسندهی بزرگ وودهاوسشناس، در توصیف این ویژگی میگوید: «نثرش شک و تردید را همانطور که نور آفتاب سایهها را محو میکند ، از بین میبرد.»
۳. غیرمنطقیهای هولناک (Riotous Non Sequiturs): او استاد پرش از یک موضوع به موضوعی کاملاً بیارتباط بود، اما به شکلی که طبیعی و خندهدار به نظر میرسید. مانند جملهی معروف: «سکوت خوابآلود بعدازظهر توسط صدایی شکسته شد که به حواس پرتشدهاش شبیه بود جی.کی. چسترتون دارد روی ورقهی قلع سقوط میکند.» (آقای مولنر صحبت میکند، ۱۹۲۹)
۴. زیرکی کلامی (Witicism): تقریباً هر خط از آثار وودهاوس حاوی یک نکتهی تیز، یک بازی کلامی یا یک مشاهدهی هوشمندانه است. او از تکرار شخصیتها و ساختارهای داستانی نمیترسید، اما همواره آنها را در موقعیتها و ترکیبهای جدیدی قرار میداد که تازگی و شگفتی داشت.
دنیای وودهاوس: آینهای از یک دورهی خاص
وودهاوس دنیای داستانهایش را بر اساس جامعهی ویکتوریایی و ادواردی انگلستان و سالهای پس از آن بنا کرد، دنیایی که بر طبقات مرفه و بیکار و کسانی که با آنها در ارتباط بودند، تمرکز داشت. این دنیا پر است از شخصیتهای تیپیک و فراموشنشدنی که استیون فرای به زیبایی توصیف میکند: «دنیای او از عمههای با چشمهای گزنده و نگاههای ناخشنود، پیشخدمتهای خشن و چشمهای تیز مثل انگور سیاه، عموهای بیتاب، دختران جوان ورزشکار، جوانان خوشپوش که در اتاقهای ناهارخوری باشگاه نان میغلتانند اما در حضور جنس مخالف سرخ میشوند و لکنت زبان میگیرند…» این دنیا بهظاهر ساده و حتی کودکانه، با نثری جادویی و معجزهآسا جان میگیرد که هرگونه نقد را بیاثر و احمقانه جلوه میدهد.
بخش دوم: شخصیتهای ماندگار – ووستر و جیوز: زوج کمدی قرن
در میان صدها شخصیت خلقشده توسط وودهاوس، هیچ زوجی به اندازهی برترام ویلبرفورس ووستر و خدمتکار فوقالعادهی باهوشش، رجینالد جیوز، در خاطرهها نماندهاند. این دو در ۱۰ رمان و بیش از ۳۰ داستان کوتاه ظاهر میشوند و نماد طنز وودهاوس هستند.
* برتی ووستر : جوانی خوشپوش، خوشقلب، اما کمی سادهلوح و بیعرضه از طبقهی اشراف بیکار. او دائماً در دردسرهای پیچیده و اغلب عاشقانهای گرفتار میشود که نجاتیابی از آنها از عهدهی خودش خارج است. ووستر نمایندهی آن بخش از جامعه است که وودهاوس به خوبی میشناخت و با دقتی ظریف و همراه با محبت به تمسخر میگرفت.
* رجینالد جیوز : خدمتکاری باهوش، آرام، خونسرد و دارای دانشی شگفتانگیز در تمام زمینهها، از روانشناسی و فلسفه گرفته تا آشپزی و نجومی! جیوز همیشه در لحظات بحرانی ظاهر میشود و با هوش و تدبیر خارقالعادهاش، ووستر را از مهلکه نجات میدهد، هرچند اغلب بدون آنکه ووستر متوجهی نقشهی پیچیدهی پشت صحنه شود. جیوز آنقدر نمادین شد که نامش بهعنوان مترادف «پیشخدمت انگلیسی model» در زبان عامیانه جهانی جای گرفت.
شیمی کمدی این زوج در تضاد کامل شخصیتها و وابستگی متقابل آنها نهفته است. ووستر نیازمند نجات جیوز است، و جیوز بهنظر میرسد از بهکارگیری هوشش برای نجات این ارباب سادهدل لذت میبرد. دیالوگهای بین آنها، پر از سوءتفاهمهای خندهدار، توضیحات طولانی و غیرضروری ووستر و پاسخهای کوتاه، دقیق و اغلب کنایهآمیز جیوز است که نمونههای بینقصی از سبک وودهاوس هستند.
بخش سوم: کودکی و شکلگیری یک نابغه – ریشههای «پلام»
پلهام گرنویل وودهاوس در ۱۵ اکتبر ۱۸۸۱ در گیلدفورد، ساری انگلستان به دنیا آمد. پدرش وکیل بود و همراه با همسرش بیشتر وقتشان را دور از فرزندشان میگذراندند؛ آنها در هنگکنگ زندگی میکردند و پلام تحت مراقبت پرستار در انگلستان بزرگ شد. اگرچه خود وودهاوس بعدها از کودکی خوشحالش سخن گفت، اما این کمبود تماس مستقیم با والدین و محیط اجتماعی محدود، قطعاً در پرورش تخیل غنی و قدرت مشاهدهی او نقش داشت.
دوران مدرسه: دالویچ – خانهی دوم
از سن ۱۲ سالگی، مدرسهی شبانهروزی کالج دالویچ به خانهی دوم او تبدیل شد. وودهاوس عاشق این مدرسه بود و تا پایان عمر علاقهی شدیدی به آن، بهویژه به تیمهای ورزشیاش،
داشت. او در این مدرسه به رشتههای ورزشی مانند راگبی، کریکت و بوکس پرداخت و شش سال در آن ماند. عشق ووفاداری او به دالویچ چنان بود که پس از مرگش در سال ۱۹۷۵، همسرش لوسی وودهاوس مجموعهای از وسایل شخصی او را به مدرسه اهدا کرد، از جمله: میز و صندلی کارش، ماشین تحریرش، مجموعهای از نسخههای خطی و چاپی کتابهایش، شش عدد پیپ در یک پایهی پیپ، دو کیسهی تنباکو و سینی پر از مداد و خودکار. این وسایل، گواهی ملموس بر زندگی و کار او هستند.
از بانکداری تا نویسندگی:
پس از دالویچ، وودهاوس بهناچار وارد حرفهی بانکداری شد، شغلی که از آن بیزار بود. هر روز منتظر ساعت پایان کار بود تا به نوشتن بپردازد. انتشار اولین رمانش در سال ۱۹۰۲ (عشاق پاپا) جرقهای بود که او را برای همیشه از بانکداری رها کرد و به نویسندگی روی آورد. در هفت سال پس از آن، شش رمان نوشت که خودشان را آثار خوبی نمیدانست و این دوره را «دورهی کارآموزی» برای یادگیری حرفهاش میدانست. در این سالهای شکلگیری، او برای نمایشهای موزیکال هم ترانه مینوشت و این فعالیت را برای سه دهه ادامه داد، هرچند تمرکز اصلیاش در سالهای بعد به رمان و داستان کوتاه معطوف شد.
بخش چهارم: پیپ – همراه همیشگی در خلق شاهکارها
پیپ تنها یک وسیلهی تفریح برای وودهاوس نبود؛ عنصری حیاتی در فرآیند خلاقیت، نمادی از شخصیتاش و بخشی جداییناپذیر از تصویر عمومیاش بود. پیپها و عمل پیپ کشیدن،
بهطور مکرر در آثارش ظاهر میشوند، هم بهعنوان جزئیاتی طبیعی از زندگی شخصیتها و هم بهعنوان ابزاری برای ایجاد موقعیتهای کمدی یا توصیف حالات روحی. ریچارد اسبورن در زندگینامهی «وودهاوس در حال کار» (۱۹۷۷) به این نکته اشاره میکند: «مردی با پیپ در دهان و اخمی متمرکز، بر اساس قوانین داستاننویسی، مردانهتر و قهرمانانهتر از کسی است که هیچکدام را ندارد. وودهاوس در اوج دوران خلاقیتش از پیپ و پیپ کشیدن بهعنوان عناصر سازندهی طرح داستان استفاده میکرد: پیپها وسیلهای برای عکاسی از نویسنده هستند و چیزی است که شخصیتهای دیگر در اوج دردسر از آن دست میکشند.»
عادت پیپ کشیدن وودهاوس:
وودهاوس مردی با سلیقههای ساده بود. غذاهای فاخر یا کوکتلهای پیچیدهی زمانهاش را دوست نداشت (برخلاف شخصیت برتی ووستر!). اما پیپ و تنباکو عشق بیچونوچرای او بودند. جوزف کانلی در زندگینامهاش (۱۹۷۹) مینویسد: «او تقریباً یک اونس (حدود ۳۰ گرم) تنباکو در روز در یکی از پیپهای متعددش میکشید – در سالهای پایانیاش به پر کردن پیپها با برگهای خرد شدهی سیگار برگ روی آورد.» این میزان مصرف، نشاندهندهی وابستگی شدید او به پیپ است.
تنباکوهای مورد علاقه :
اطلاعات دقیقی دربارهی برندهای مورد علاقهی وودهاوس کم است. یک اشارهی جالب در زندگینامهی کانلی وجود دارد: دوستش مگریدج در جنگ جهانی دوم برای او دو کار انجام داد:
یکی تهیهی تنباکو و دیگری پیگیری فروش کتابهایش. «مقداری تنباکوی «سه راهبه» (Three Nuns) تهیه شد، هرچند مشخص نیست این برندی بود که پ.جی. مشخص کرده بود یا صرفاً چیزی بود که در لندن زمان جنگ یافت میشد. (بررسی اخیر من از کیسههای تنباکوی پ.جی. نشان داد مخلوطی از تنباکوی ویرجینیا و برگ سیگار است).» این نشان میدهد او یا برندهای خاصی را ترجیح میداد یا در شرایط سخت، هر تنباکوی در دسترسی را میپذیرفت. بعدها به استفادهی رایج از برگهای سیگار برگ خرد شده روی آورد که شاید ارزانتر یا در دسترستر بوده است.
پیپهای مورد استفاده:
عکسهای باقیمانده از وودهاوس نشان میدهد که او گاهی از پیپهای ذرت (Corn Cob) استفاده میکرد، اما پیپ اصلی و مورد علاقهاش
از نوع مستقیم (Straight) با کاسهی بزرگ (Pot) بود. هربرت وارن ویند در کتاب «دنیای پی.جی. وودهاوس» (۱۹۷۲) این را تأیید میکند و اشاره میکند که پیتر شِوِد، رئیس هیئت تحریریهی انتشارات سایمون اند شوستر (ناشر آمریکایی وودهاوس از ۱۹۵۱)، وظیفهی تأمین پیپ برای او را بر عهده داشت و یک مدل مورد علاقهی او را برایش میفرستاد: «یک پیپ برایر الجزایری با کاسهی بسیار بزرگ به شکل Pot، ساخته شده توسط جوبی (Jobey)». این کاسههای بزرگ، مصرف بالای تنباکوی او را توجیه میکند. راوی داستان «عشق در میان مرغها» (۱۹۷۸) با تأثیری که وودهاوس خود تجربه میکرد، میگوید: «در باب جاودانگی روح و سرعت ناامیدکنندهای که دو اونس تنباکو ناپدید میشود، به تفکر پرداختم.»
پیپ بهعنوان ابزار خلاقیت:
پیپ برای وودهاوس فقط برای لذت نبود؛ بخشی جداییناپذیر از روند کارش بود. دیوید جیسن در «پی.جی. وودهاوس: پرترهای از یک استاد» (۱۹۷۴) فرآیند کار او را اینگونه توصیف میکند:
«… او پیچیدگیهای هر طرح داستانی که روی آن کار میکرد را در ذهنش مرور میکرد؛ و بهعنوان کمکی به تفکر، یک پیپ با کاسهای فوقالعاده بزرگ همراه خود میبرد که آن را با تنباکوی حاصل از خرد کردن سیگار برگ پر میکرد.» وارن ویند نیز روال روزانهی او را شرح میدهد: «ساعت نه، پس از کشیدن یک پیپ پر از تنباکوی shredded سیگار برگ هلندی مسترز و قدم زدن کوتاهی با یک یا چند تا از چهار سگ خانواده، با اشتیاق به مطالعهاش میرود و سراغ کار روی رمان یا داستان کوتاه یا مقالهای که در حال نوشتنش است میرود.» پیپ، همراه او در این سفرهای فکری روزانه بود.
مکانیک پیپ کشیدن:
وودهاوس مانند هر پیپکش دیگری، گاهی مجبور بود برای حفظ عملکرد صحیح پیپش، آن را دستکاری کند. در داستان «عشق در میان مرغها»، راوی از تکنیکی خاص با یک نی برای پاک کردن پیپ استفاده میکند: «همانجا نشسته بودم، پیپم بهخاطر اکتشافات صبحگاهیام با یک نی، بهخوبی میکشید، و ذهنم بیهدف بر موضوعات بزرگ و کوچک میگشت.» این توصیف دقیق، نشان میدهد که وودهاوس این تجربهی عملی را نیز داشته و آن را با دقت در آثارش منعکس کرده است.
بخش پنجم: سالهای جنگ و چالشها – آزمونهای سخت
زندگی وودهاوس، علیرغم تصویر شاد آثارش، خالی از چالشهای بزرگ نبود. جنگ جهانی اول زمانی شروع شد که او در نیویورک بهسر میبرد. بینایی ضعیف او را از خدمت نظامی معاف کرد و او تا پایان جنگ در آمریکا به فعالیتهای ادبی و نمایشیاش ادامه داد. در سال ۱۹۱۴ با ایتل می ویمن، بیوهی انگلیسی، ازدواج کرد. ایتل، برخلاف وودهاوس که خجالتی، محتاط، ساکت و عملگرا نبود، فردی برونگرا و قاطع بود و هدفش این بود که محیطی فراهم کند تا وودهاوس بتواند بنویسد. آنها فرزندی نداشتند، اما وودهاوس عاشق دخترخواندهاش لئونورا شد و او را بهطور قانونی به فرزندی پذیرفت. این ازدواج شاد تا پایان ۹۳ سالگی عمر وودهاوس پایدار ماند.
مهاجرت و اسارت:
در دههی ۱۹۳۰ وودهاوس نویسندهای بسیار معروف و تثبیتشده بود. برای کاهش مالیاتها در سال ۱۹۳۴ به فرانسه مهاجرت کرد. اگرچه داستانهایش عمدتاً در بریتانیا میگذشت، اما بخش بیشتری از زندگی شخصیاش را در فرانسه و آمریکا گذراند. حملهی آلمان به فرانسه در سال ۱۹۴۰، سرنوشت او را تغییر داد. او در سال ۱۹۴۱ توسط گشتاپو بازداشت و مانند تمام مردان بیگانه، بهمدت یک سال در اردوگاه زندانی شد. آمادگیهای عجیب او برای این اسارت، در کتاب جوزف کانلی (۱۹۷۹) آمده است: «به او گفته بودند چند چیز ضروری بردارد…
او باید خیلی سریع آنچه را ضروریات زندگی میدانست جمع میکرد و عجیبانه تصمیم گرفت روی تنباکو، پیپ، کاغذ، خودکار، تیغ، چای، یک کتاب تنیسون و یک کتاب شکسپیر تمرکز کند.» این انتخاب، اولویتهای او را بهوضوح نشان میدهد: نوشتن و پیپ کشیدن، حتی قبل از غذا!
کمبود تنباکو در اسارت:
اسارت برای وودهاوس که به پیپ وابسته بود، بسیار دشوار بود. کانلی مینویسد: «سهمیهی روزانه دو فنجان قهوه، یک کاسه سوپ و یک تکه نان بود. زیاد نبود، اما پ.جی. بیشتر از غذا، کمبود تنباکو را حس میکرد، زیرا مقدار زیادی همراه نداشته بود و حالا تمام شده بود. تا وقتی چای داشت، آن را میکشید.» وودهاوس خود در کتاب «وودهاوس در جنگ» (۱۹۸۱) با طنز همیشگیاش این دوره را توصیف میکند: «وقتی تنباکو تمام شد، بیشتر ما چای یا کاه کشیدیم. چایکشها بهخاطر بوی ناشی از فعالیتهایشان – نوعی بوی شیرین و مریضکننده که فضا را فرا میگیرد و ساعتها باقی میماند
در خوابگاه محبوب نبودند. چایکشیدن عیب دیگری هم دارد که منجر به نوع خفیفی از تشنج میشود. کاملاً عادی بود که مردانی در حال کشیدن، ناگهان به پهلو بیفتند و نیاز به احیای اولیه داشته باشند.» این توصیف، هم از رنج او حکایت دارد و هم از تواناییاش در یافتن جنبهی طنز حتی در تاریکترین شرایط.
بزرگترین جنجال زندگی:
بزرگترین چالش زندگی وودهاوس در سن ۶۰ سالگی و پس از آزادی از اسارت رخ داد. پیش از اجازهی بازگشت به خانه، او شش برنامهی رادیویی برای آمریکا از رادیو آلمان پخش کرد.
این برنامهها طنزآمیز و غیرسیاسی بودند و انگیزهی او، ارتباط با مخاطبانش بود. او صدها نامه دریافت کرده بود و نتوانسته بود پاسخ دهد که این باعث احساس گناه در او شده بود. بنابراین، این پخشهای رادیویی راهی بود تا به همه اطمینان دهد که حالش خوب است و از نگرانیشان سپاسگزار است. استیون فرای تأیید میکند: «هرکس که این ماجرا را دقیق بررسی کرده باشد، با مقام رسمی وزارت امور خارجه که در ۱۹۴۷ نوشت که بعید است موافقت میکند، همعقید است که وودهاوس هیچ برنامهی سیاسی داشته است.» با این حال، حقیقت که او از رادیوی دشمن پخش کرده بود، باعث انتقادات گستردهای شد و او هرگز به انگلستان بازنگشت و بقیهی عمرش را در آمریکا گذراند.
بخش ششم: سالهای پایانی و میراث ماندگار – دود و کلمات تا آخرین نفس
پی.جی. وودهاوس تا آخرین روزهای عمرش، در ۹۳ سالگی، به دو عشق اصلیاش وفادار ماند: نوشتن و پیپ کشیدن. روال روزانهاش، شامل ورزش منظم (که بیش از ۵۰ سال ادامه داد)، نوشتن و البته پیپ کشیدن بود. حتی در سن بالا، او همچنان با همان اشتیاق مینوشت و پیپ میکشید. وقتی در ۱۴ فوریه ۱۹۷۵ در بیمارستانی در لانگ آیلند نیویورک درگذشت، در حال کار روی یک دستنویس جدید بود. او نمیتوانست ننویسد و نمیتوانست پیپ نکشد. این وفاداری به دو عشقش، میراثی بینظیر بر جای گذاشت.
میراث ادبی:
وودهاوس با ۷۱ رمان، ۴۲ نمایشنامه، ۱۵ فیلمنامه و ۲۴ مجموعه داستان، میراثی عظیم از طنز بیزمان خلق کرد. آثارش نهتنها هنوز بهطور گسترده خوانده و چاپ میشوند، که الهامبخش نسلهای جدید نویسندگان، فیلمسازان و نمایشنامهنویسان بودهاند. سبک منحصربهفردش، شخصیتهای فراموشنشدنیاش (بهویژه جیوز و ووستر) و تواناییاش در خلق شادی در دل سختیها، او را به یکی از محبوبترین و ماندگارترین نویسندگان زبان انگلیسی تبدیل کرده است. نیکلاس باربر در مقالهی بیبیسی (دسامبر ۲۰۲۰) با عنوان «مردی که بینقصترین جملات تاریخ را نوشت» بهدرستی مینویسد:
خواندن هر یک از آن جملات، شگفتزده شدن از مسیر پیچیده اما ظریفش برای رسیدن به یک پایانبندی کمدی بینقص است؛ لذت بردن از نحوهی سر خوردن آن بین شکسپیر و اصطلاحات پیست اسبدوانی، بین اغراقآمیز و کماهمیتانگاری، بین طنز ملایم و هوش تند.»
میراث پیپ:
وودهاوس نهتنها یک پیپکش مشهور بود، که بهطور ناخودآگاه به تبلیغ فرهنگ پیپ و تصویر «نویسندهی پیپکش» کمک کرد. عکسهای او با پیپ در دست، میز کارش پر از پیپ، و اشارههای مکرر به پیپ در آثارش، این وسیله را به بخشی از هویت ادبی او تبدیل کرد. او نشان داد که پیپ میتواند همراهی آرامبخش برای تفکر عمیق، خلاقیت ادبی و حتی یارای دشواریهای زندگی باشد. وابستگی او به پیپ، حتی در شرایط اسارت، شهادتی بر قدرت این عادت برای آرامش و تمرکز است.
نتیجهگیری: نابغهای غرق در دود
پی.جی. وودهاوس بیش از یک نویسندهی طنز بود؛ او معمار جملاتی بود که همچون موسیقی مینواخت، خالق دنیایی بود که در آن خنده بر هر تاریکی غلبه میکرد، و پیپکشی بود که دودش با کلماتش درآمیخته بود. او با کمالگرایی خستگیناپذیر، جملاتی ساخت که هر کدام شاهکاری از کمدی، ظرافت و غیرمنتظره بودن هستند.
دنیای او، با عمههای ترسناک، پیشخدمتهای نابغه، جوانان خوشپوش اما درمانده و موقعیتهای کمدی پیچیده، آینهای طنزآمیز اما پر از محبت به جامعهی طبقاتی زمان خود بود.
رابطهی عمیق او با پیپ، از ابزاری برای تفکر و خلاقیت گرفته تا همراهی در اسارت و بخشی از هویت عمومیاش، نشاندهندهی نقش این وسیله در زندگی و کار اوست. پیپ برای وودهاوس فقط یک تفریح نبود؛ بخشی از فرآیند خلق هنر، نمادی از سادگی و تمرکزش، و در نهایت، شاهدی بر وفاداریاش به علایقش تا آخرین نفس بود.
امروزه، وقتی ما آثار وودهاوس را میخوانیم و میخندیم، در واقع در حال لذت بردن از میراث نابغهای هستیم که توانست با قلمی که گویی با دود پیپ آغشته شده، شادی را به میلیونها انسان هدیه دهد. او زندگیاش را وقف خنداندن دیگران کرد و خودش نیز در این مسیر، با پیپ در دست و کلماتی جادویی، عمیقاً خوشحال بود. پی.جی. وودهاوس، استاد بیرقیب طنز و شاهکارهای دودآلود، همچنان میدرخشد و ما را به خنده وا میدارد، گویی هنوز در اتاق کارش نشستهایم و دود پیپش با کلماتش در فضا میپیچد.
برای مشاهده دیگر مقالات با موضوع مشاهیر پیپ و سیگاربرگ کلیک کنید
جدید ترین اخبار پیپ با ماسترو رحیمی
همین امروز عضو انجمن سفر و پیپ شوید
خرید پیپ فروشگاه اول
خرید پیپ فروشگاه دوم