والتر کرونکایت : معتمد ملت ، داستان پیپ و تنباکوی یک افسانه
مقدمه: در جستجوی اعتماد در عصر اطلاعات
والتر کرونکیت Walter Cronkite
اعتماد ، کالایی نادر و گرانبها در دنیای امروز است، به ویژه در دنیای رسانهها که با طوفانی از اخبار جعلی، روایتهای مغرضانه و پشت پردههای تبلیغاتی روبرو هستیم.
در چنین فضایی، به آسانی به دنبال چهرهای میگردیم که بتوانیم بدون تردید به حرفش اعتماد کنیم؛ صدایی که در میان هیاهوی بیپایان، مانند قطبنما عمل کند. در تاریخ رسانه آمریکا، و شاید تمام جهان، هیچ نامی به اندازه «والتر کرونکایت» با این مفهوم از اعتماد مطلق گره نخورده است. او که از سال ۱۹۶۲ تا بازنشستگی در ۱۹۸۱، مجری اصلی برنامه خبری شبانه شبکه CBS (CBS Evening News) بود، به لطف صداقت، بیطرفی و دقت بیچون و چرای خود، لقب «قابض اعتماد ملت»
(The Most Trusted Man in America)
را از آن خود کرد.
اما این اعتماد از کجا سرچشمه میگرفت؟ صرفاً از گزارشهای دقیق او؟ یا از پوشش خبری رویدادهای تاریخی مانند ترور جان اف. کندی، فرود بر ماه، یا جنگ ویتنام؟ بیتردید این عوامل نقشی حیاتی داشتند.
اما برای درک کامل پدیده کرونکایت، باید به جزئیات ظریفتر و نمادینتری نیز بپردازیم؛ جزئیاتی که شخصیت او را در ذهن مخاطب حک کردند. یکی از مهمترین این نمادها، پیپ همیشگی او بود. پیپی که در دستانش، بیش از یک وسیله برای کشیدن تنباکو بود؛ بلکه نماد تفکر، ثبات، خرد و انسانیت بود. این مقاله به بررسی عمیق زندگی و حرفه والتر کرونکایت میپردازد و تمرکز ویژهای بر جنبه کمتر شناخته شده زندگی او یعنی عشقش به پیپ و تنباکو خواهد داشت تا نشان دهیم چگونه این عادت، به بخشی جداییناپذیر از افسانه او تبدیل شد.
تصویر یک روزنامهنگار قابل اعتماد
والتر لیلند کرونکایت جونیور در ۴ نوامبر ۱۹۱۶ در میزوری به دنیا آمد. او که به «عمو والتر» معروف بود، تصویری از یک روزنامهنگار ایدهآل را در ذهن آمریکاییها حک کرد. او فقط یک گوینده خبر نبود؛ او راوی اعتماد به نفس، آرامش و اطمینان ملتی بود که در دوران پرالتهاب و پر از تغییرات قرن بیستم به سر میبرد.
رویدادهایی که یک ملت را متحد کردند
کرونکایت در دوران کاری خود، پوشش خبری برخی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر را بر عهده داشت. اما سبک او در پوشش این اخبار بود که او را متمایز میکرد.
* ترور جان اف. کندی (۱۹۶۳): ۲۲ نوامبر ۱۹۶۳، روزی بود که دنیای آمریکا تغییر کرد. در آن روز، کرونکایت با صدایی که میشد تلاش برای حفظ آرامش در آن را حس کرد، ملت را در جریان فاجعه قرار داد
لحظهای که او با چشمانی گریان و صدایی لرزان، تأیید کرد که رئیسجمهور جان اف. کندی جان خود را از دست داده، یکی از نمادینترین لحظات تاریخ تلویزیون آمریکا است. او عینکش را از چشم برداشت، نامهای را که در دست داشت کنار گذاشت و با صدایی آهسته و شکسته خبر مرگ را اعلام کرد. در آن لحظه، او فقط یک خبرنگار نبود؛ او عضوی از یک خانواده ملی بود که با او در سوگواری سهیم بود. این نمایش کنترلشده از انسانیت، ارتباط عمیقی بین او و مخاطبانش ایجاد کرد.
* جنگ ویتنام: کرونکایت ابتدا از سیاستهای دولت در ویتنام حمایت میکرد، اما پس از سفر به آن کشور در سال ۱۹۶۸ و دیدن واقعیتهای جنگ، دیدگاهش تغییر کرد. در یک گزارش ویژه، او با صدایی صادقانه و محکم اعلام کرد که جنگ به بنبست رسیده و آمریکا باید به دنبال راهی برای مذاکره و خروج باشد. این گزارش آنقدر تأثیرگذار بود که گفته میشود رئیسجمهور لیندون جانسون پس از دیدن آن، به اطرافیانش گفت: «اگر کرونکایت را از دست دادهام، پس آمریکا میانه را از دست دادهام.» یک ماه بعد، جانسون اعلام کرد که در انتخابات مجدد شرکت نخواهد کرد. این واقعه به تنهایی نشاندهنده قدرت و اعتباری بود که کرونکایت در نزد مردم داشت.
* فرود آپولو ۱۱ بر روی ماه (۱۹۶۹): در یکی از بزرگترین دستاوردهای بشری، کرونکایت شور و هیجان خود را پنهان نکرد. او با خوشحالی کودکانه و شگفتی صادقانه، لحظه به لحظه فرود فضاپیمای آپولو ۱۱ بر روی ماه و قدم گذاشتن نیل آرمسترانگ را برای میلیونها نفر روایت کرد. او در کنار همکارش، فضانورد سابق والتر شیرا، با هیجان توضیح میداد و تحلیل میکرد.
در آن لحظات ، او نماینده شگفتی و غرور تمام بشریت بود.
عنصر انسانی : کلید اصلی اعتماد
راز موفقیت کرونکایت فقط در گزارشهای دقیق او نبود، بلکه در «عنصر انسانی» بود که او به کارش تزریق میکرد. او یک ماشین خبری بیروح نبود. او احساسات خود را، چه در غم و چه در شادی، به شیوهای کنترلشده و محترمانه نشان میداد. این صداقت احساسی باعث شد مخاطبان احساس کنند او یکی از خودشان است؛ فردی قابل اعتماد که درکشان میکند و دغدغههای مشترکی با آنها دارد.
در چنین فضایی، پیپ او به یک ابزار بصری قدرتمند تبدیل شد. در میان اخبار پرفشار و بحرانهای ملی، تصویر مردی که با آرامش پیپش را روشن میکند و با دقت به کلماتش فکر میکند، این پیام را به مخاطب میداد که همه چیز تحت کنترل است. پیپ نماد تفکر، تأمل و ثبات در دنیایی پر از هرج و مرج بود.
پیپ به عنوان نماد اعتبار و خرد در قرن بیستم
برای درک عمیقتر تأثیر پیپ بر تصویر کرونکایت، باید به جایگاه فرهنگی پیپ در قرن بیستم، به ویژه در میانه آن، بپردازیم. در آن دوران، پیپ کشیدن صرفاً یک عادت شخصی نبود، بلکه حامل بار معنایی سنگینی بود.
* پیپ و روشنفکری: پیپ اغلب با روشنفکران، استادان دانشگاه، نویسندگان و دانشمندان مرتبط بود. آلبرت اینشتین، یکی از بزرگترین ذهنهای تاریخ، تصویر مشهوری با پیپ در دست دارد. شاعرانی مانند رابرت فاست و نویسندگانی مانند جی. آر. آر. تالکین نیز از علاقهمندان به پیپ بودند. پیپ نماد تأمل، تفکر عمیق و هوش بود. مردی که پیپ میکشید، به طور ناخودآگاه فردی خردمند و متفکر تلقی میشد.
* پیپ و اقتدار: رهبران نظامی و سیاسی نیز از پیپ به عنوان بخشی از تصویر عمومی خود استفاده میکردند. داگلاس مکآرتور، ژنرال مشهور آمریکایی، با پیپ ذرت (Corn Cob) معروفش شناخته میشد. این تصویر، حس اقتدار آرام و تجربه را القا میکرد.
* پیپ و ثبات: در دنیای پر سرعت و در حال تغییر پس از جنگ جهانی دوم، پیپ نمادی از سنن، ثبات و آرامش بود. برخلاف سیگار که اغلب با عجله و استرس همراه بود، آمادهسازی و کشیدن پیپ یک فرآیند زمانبر و آهسته بود. این «آیین» پیپ کشیدن، نشاندهنده فردی صبور و منظم بود.
در چنین بستر فرهنگی، تصویر والتر کرونکایت با پیپ در دست، کاملاً با این کلیشههای مثبت همخوانی داشت. او بدون اینکه کلمهای بگوید، با حضور پیپ در کنارش، پیامهای زیر را به مخاطب منتقل میکرد: «من به گزارشم فکر کردهام»، «من آرام و مصمم هستم»، «من فردی قابل اعتماد و با ثبات هستم». پیپ به بخشی از زبان بدن او و یکی از ابزارهای اصلی برای ساختن «برند شخصی» (Personal Brand) او تبدیل شد. او به طور ناخودآگاه از این نماد فرهنگی برای تقویت پیام اصلی خود یعنی «اعتماد» بهره برد.
از هیوستون تا جنگ جهانی دوم – شکلگیری یک افسانه
عشق کرونکایت به پیپ، ریشه در دوران جوانی و اولین قدمهایش در دنیای روزنامهنگاری دارد. او در کتاب خاطرات خود به نام «زندگی یک خبرنگار»
(A Reporter’s Life)
به این موضوع اشاره میکند.
پس از ترک دانشگاه تگزاس در سال ۱۹۳۵، کرونکایت به عنوان خبرنگار برای روزنامه هیوستون پرس (Houston Press) مشغول به کار شد. او با حقوق هفتگی پانزده دلاری، برای اولین بار توانست یک رؤیای کوچک را برآورده کند. او مینویسد: «با بخشی از اولین چکم، رفتم و یک پیپ کایوودی (Kaywoodie) خریدم که مدتها چشمم به آن بود.» این پیپ کایوودی، اولین پیپ او بود و نمادی از ورودش به دنیای حرفهای خبرنگاری. او معتقد بود که این پیپ به او حس و حال یک «نویسنده واقعی» را میداد. این پیپ اولیه، نقطه شروع یک عادق طولانی و نمادین بود.
خبرنگار جنگ: شجاعت در میدان نبرد
قبل از ورود به دنیای تلویزیون، کرونکایت به عنوان یک خبرنگار جنگی، شجاعت و تعهد خود را به اثبات رساند. او در جنگ جهانی دوم، برای خبرگزاری یونایتد پرس اینترنشنال (UPI) کار میکرد و از خطوط مقدم در اروپا و شمال آفریقا گزارش میداد.
او فقط یک خبرنگار پشت میز نبود. او در میان نبرد بود و اغلب جان خود را برای ارائه گزارشهای دقیق و انسانی به خطر میانداخت. او در نبرد نبردل (Battle of the Bulge) حضور داشت، با بمبافکنهای B-17 بر فراز آلمان پرواز کرد و حتی با نیروهای هوابرد ۱۰۱ در یک مأموریت گلایدرسواری به هلند اشغالشده توسط آلمانها شرکت کرد تا از ایجاد یک مسیر تهاجمی به آلمان گزارش دهد. سربازان به گلایدرها لقب «تابوتهای پرنده» را داده بودند، زیرا این مأموریتها فوقالعاده خطرناک بودند.
در این دوران سخت و پر از استرس، پیپ به همراهی همیشگی او تبدیل شد. در کتاب «Assignment to Hell» نوشته تیموتی ام. گِی، توصیف میشود که چگونه کرونکایت هنگام نوشتن گزارشهایش، «به صورت جانبی مینشست، پاهایش را در هم گره میکرد و با عجله از پیپش پف میکرد، در حالی که نوک انگشتانش با سرعت روی کیبورد میرقصید.» این تصویر، نشان میدهد که پیپ حتی در پرفشارترین لحظات، بخشی از فرآیند کاری و تمرکز او بود.
در نامههایی که در آن دوران برای همسرش «بِتسی» مینوشت، اغلب از درخواستش برای ارسال تمیزکنندههای پیپ از خانه صحبت میکرد. این تمیزکنندهها، در شرایط جنگی، یک کالای لوکس و بسیار ارزشمند به شمار میرفتند. این نامهها نشان میدهند که عشق او به پیپ، یک عادت سطحی نبود، بلکه بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمره و حتی منبعی از آرامش در دل بحران بود.
کرونکایت و دنیای پیپ و تنباکو
حالا به بخش مورد علاقه هر عاشق پیپ و تنباکو میرسیم: دنیای شخصی والتر کرونکایت. او یک پیپکش جدی بود که برندها، مدلها و ترکیبات تنباکوی خاص خود را داشت.
۴.۱. پیپهای کرونکایت: مجموعهای از سادگی و کیفیت
با وجود شهرت جهانی، کرونکایت در انتخاب پیپهایش مردی ساده و عملگرا بود. او به دنبال پیپهای فاخر و تزئینی نبود، بلکه پیپهایی را ترجیح میداد که کاربردی، قابل اعتماد و لذتبخش باشند.
* اولین پیپ: کایوودی (Kaywoodie):
همانطور که گفته شد، اولین پیپ او یک کایوودی بود. کایوودی یک برند آمریکایی معروف بود که به خاطر سیستمهای خنککننده innovate خود شناخته میشد. این پیپ نماد شروع حرفه او بود و او آن را تا همیشه نگه داشت.
* پیپ دوران دانشجویی: WDC Wellington:
عکسی از دوران دانشجویی کرونکایت در دانشگاه تگزاس وجود دارد که او را در حال کشیدن پیپ نشان میدهد. آدام دیویدسون، سازنده و ارزیاب پیپ، معتقد است که این پیپ یک «WDC Wellington» بوده است. این مدل، شبیه به پیپهای پترسون (Peterson) است اما (Stem) بزرگتری دارد. این نشان میدهد که علاقه او به پیپ از دوران جوانی آغاز شده بود.
* پیپهای متداول: بیلیارد و کانادین مستقیم (Straight Billiard and Canadian):
اکثر عکسهای باقیمانده از کرونکایت، او را با پیپهای با شکل کلاسیک و مستقیم نشان میدهند. دو شکل اصلی که او استفاده میکرد، «بیلیارد» (Billiard) و «کانادین» (Canadian) بودند.
* شکل بیلیارد: این شکل، کلاسیکترین و رایجترین شکل پیپ است. کاسهای استوانهای با یک استم مستقیم. این شکل نماد سادگی و کارایی است.
* شکل کانادین: این شکل نیز شبیه بیلیارد است اما استم بلندتر و نازکتری دارد و کاسه آن کمی oval است. این شکل ظاهری ظریفتر و شیکتر دارد.
انتخاب این شکلهای ساده و کلاسیک، با شخصیت حرفهای و جدی او هماهنگ بود.
* یک پیپ نادر: مدیکو استرلینگ سیلوراسمیت (Medico Sterling Silversmith):
در عکسی که در سال ۱۹۷۰ گرفته شده، کرونکایت با پیپی دیده میشود که به نظر میرسد یک «مدیکو استرلینگ سیلوراسمیت» باشد. این پیپها دارای نقرهکاری روی کاسه خود بودند که معمولاً طرحهای ورزشی یا حیوانات را نشان میدادند. این نشان میدهد که گاهی اوقات از پیپهای کمی تزئینیتر نیز استفاده میکرد.
* پیپ هدیه: اوم پل (Oom Paul):
در یکی از نامههایش از جبهه جنگ، به همسرش اشاره میکند که پیپ «اوم پل» بزرگی را که او در روز والنتاین به او هدیه داده، بیرون آورده است. شکل اوم پل، یک شکل خمیده (Bent) بسیار شدید با کاسهای بزرگ است که دود را مستقیماً به سمت پایین هدایت میکند و یک کشیدن نرم و خشک ارائه میدهد. این پیپ، هدیهای شخصی از همسرش بود و احتمالاً ارزش عاطفی بالایی برای او داشت.
۴.۲. تنباکوهای مورد علاقه کرونکایت: از مخلوطهای انگلیسی تا معطرها
کرونکایت یک پیپ کش با تجربه بود و طعمهای مختلفی را امتحان میکرد. اطلاعات موجود در مورد تنباکوهای مورد علاقه او، عمدتاً از طریق خاطرات دیگران و نامههای خودش به دست آمده است.
* ویلکه شماره ۷۲ (Wilke #72):
یکی از مشهورترین تنباکوهایی که کرونکایت میکشید، «ویلکه شماره ۷۲» بود. او مشتری دائمی فروشگاه ویلکه در نیویورک بود. استیو برانت، مالک فعلی فروشگاه ویلکه، به خاطر دارد که کرونکایت اغلب بین برنامههای خبریاش به فروشگاه میآمد، روی صندلی مینشست و با آرامش پیپش را میکشید. او همیشه شماره ۷۲ را میکشید. این تنباکو یک «مخلوط انگلیسی سبک» (Light English Blend) است که از ترکیبات زیر تشکیل شده است:
* برلی (Burley): تنباکویی با طعم زمینی و شیرین که پایه مخلوط را تشکیل میدهد.
* ویرجینیا (Virginia): دو نوع برش مختلف از ویرجینیا که شیرینی و طعم میوهای ملایمی به مخلوط اضافه میکند.
* لاتاکیا (Latakia): تنباکوی دودی و معطر که مشخصه اصلی مخلوطهای انگلیسی است و طعمی قوی و چوبی به آن میدهد.
* پریک (Perique): تنباکویی کمیاب و تند که از لوئیزیانا میآید و به مخلوط پیچیدگی و ادویه اضافه میکند.
این ترکیب، یک مخلوط متعادل و پیچیده است که برای یک فرد متفکر و با تجربه مانند کرونکایت بسیار مناسب است.
* میچر ۷۹ (Mixture 79):
در یکی از نامههایش از دوران جنگ، از همسرش برای فرستادن «میچر ۷۹» سپاسگزار میکند و آن را «تنباکوی مورد علاقه» خود مینامد. میچر ۷۹ یک مخلوط «معطر» (Aromatic) است که توسط شرکت ساتلیف (Sutliff) در سال ۱۹۳۳ ساخته شد و همچنان تولید میشود. این تنباکو بر پایه تنباکوی برلی است و با طعمهای زیر معطر شده است:
* انیس (Anise): طعمی شبیه به رازیانه.
* ویسکی (Whisky): طعمی گرم و غنی.
* وانیل طبیعی (Natural Vanilla): شیرینی ملایم و دلپذیر.
این انتخاب نشان میدهد که کرونکایت طعمهای متنوعی را دوست داشت؛ از مخلوطهای پیچیده و دودی انگلیسی گرفته تا تنباکوهای شیرین و معطر.
* باند استریت (Bond Street):
در نامهای دیگر، از کمبود «تنباکوی پیپ خوب، مانند مورد علاقهام باند استریت» شکایت میکند. باند استریت یک مخلوط معطر بود که توسط شرکت فیلیپ موریس (Philip Morris) تولید میشد و اکنون متوقف شده است. این تنباکو حاوی ترکیبات زیر بود:
* بلک کاوندیش (Black Cavendish): تنباکویی شیرین و با طعم کارامل.
* برلی (Burley)
* کاوندیش (Cavendish)
* کنتاکی (Kentucky)
* ویرجینیا (Virginia)
این تنباکو نیز یک مخلوط معطر و لذیذ بوده که نشان میدهد ذائقه کرونکایت بسیار گسترده بوده است.
۴.۳. یک شب در بار P.J. Clarke’s: روایتی از یک رویارویی تصادفی
یکی از جذابترین داستانها در مورد عادت پیپ کشیدن کرونکایت، توسط ورنون ویگ، یک وکیل بازنشسته و عاشق پیپ روایت شده است. او در وبسایت «انجمن پیپ های متحد آمریکا»
(United Pipe Clubs of America)
خاطره خود را از ملاقات با کرونکایت نوشته است.
این ملاقات در اوایل دهه ۱۹۷۰ در بار P.J. Clarke’s در خیابان سوم نیویورک رخ داد. بار P.J. Clarke’s، یک تاریخی قدیمی است که از سال ۱۸۸۴ تقریباً بدون تغییر باقی مانده و فضایی نوستالژیک دارد. ورنون در آن شب بارانی بود و ایستاده بود که کرونکایت وارد شد و کنار او ایستاد.
ورنون به خاطر میآورد: «او یک بارانی سنگین به تن داشت و آن را شل کرد. کلاه خیسش را روی بار گذاشت. سپس دستش را در جیبش برد، یک کیسه چرمی کهنه و کارکرده را بیرون آورد و پیپش را پر کرد.»
ورنون مطمئن نبود که پیپ از چه برندی بوده، اما فکر میکند یک «ویلکه» بوده است. او آن را یک پیپ مستقیم (Straight) از گروه ۴ با شکل بیلیارد توصیف میکند. کرونکایت پیپ را روشن کرد و چند پاف کشید و چیزی شبیه به این گفت: «شب خوبی برای پیپ کشیدن است.»
کرونکایت یک نوشیدنی سفارش داد و آن دو در سکوت در بار ایستادند، سیگار میکشیدند و گاهی کلمات بیاهمیت و مودبانهای رد و بدل میکردند. ورنون توصیف میکند که کرونکایت محتمل و متفکر به نظر میرسید و او نمیخواست با پرسیدن سوالات بیمورد، آرامش او را بر هم زند.
ورنون به خاطر میآورد: «به یاد دارم که پیپش را برمیداشت، چند پاف میکشید، سپس برای مدتی آن را کنار میگذاشت. دوباره برمیداشت، روشنش میکرد، چند پف دیگر میکشید و پیپ را روی بار میگذاشت.»
این داستان کوتاه، تصویری زیبا و انسانی از کرونکایت ارائه میدهد. او در یک شب بارانی، مانند هر مرد دیگری، برای پیدا کردن لحظهای از آرامش و تفکر به بار و پیپش پناه برده بود. این رویارویی تصادفی، نشان میدهد که پیپ برای او فقط یک ابزار برای نمایش در تلویزیون نبود، بلکه یک همراه واقعی در لحظات شخصی و تنهاییاش بود.
پایان یک عادت و اوج یک افسانه
با وجود عشق عمیقش به پیپ، کرونکایت در اواخر زندگی، این عادت را کنار گذاشت. دلیل این کار، فشارهای اجتماعی و کمپینهای ضد تنباکو بود. او در کتاب خاطراتش در این باره مینویسد:
«این عادت [پیپ کشیدن] که زمانی آتش را درست جلوی بینیام روشن نگه میداشت، مدتهاست که رها شده است. اکنون فقط زمانی از این کار لذت میبرم که یک ملوان دیگر در یک سفر طولانی پیپش را روشن کند. من پیپ را بیشتر به عنوان تسلیم در برابر نظر عمومی کنار گذاشتم تا برای طولانی کردن عمرم.
با شروع کمپین ضد تنباکو ، نامهنویسان بیشتری شکایت میکردند که با روشن کردن پیپم در پایان هر برنامه خبری، الگوی بدی ارائه میدهم. من در نهایت این پیام را دریافت کردم.»
این تصمیم، نشاندهنده تعهد عمیق کرونکایت به نقش عمومی خود است. او حاضر بود از یک لذت شخصی چشمپوشی کند تا تصویری که از خود به عنوان یک روزنامهنگار قابل اعتماد و مسئولیتپذیر ارائه میدهد، حفظ شود. او میدانست که به عنوان یک الگو، رفتارش تأثیر زیادی بر مردم دارد و حاضر بود برای حفظ این اعتماد، به شخصیترین عادتش پایان دهد.

نتیجهگیری: میراث یک معتمد و پیپ اش
والتر کرونکایت بیش از یک مجری خبر بود؛ او یک نهاد اجتماعی بود. او با صداقت، دقت و انسانیت خود، استانداردی طلایی برای روزنامهنگاری تعریف کرد. میراث او امروزه در دنیایی که با بحران اعتماد روبروست، بیش از هر زمان دیگری قابل تأمل است.
و در قلب این میراث، تصویر مردی با پیپ در دست قرار دارد. پیپی که نماد تفکر، ثبات و خرد بود. پیپی که به او در لحظات سخت جنگ آرامش میبخشید، در هنگام نوشتن گزارشهایش به او تمرکز میداد و در پایان یک روز پر از اخبار پرفشار، لحظهای از آرامش شخصی برایش فراهم میکرد.
عشق کرونکایت به پیپ و تنباکو، یک داستان جانبی جذاب نیست، بلکه بخشی جداییناپذیر از شخصیتی است که او را به « معتمد ملت» تبدیل کرد. پیپ او، مانند صدای آرام و گزارشهای دقیقش، یکی از ابزارهایی بود که به او کمک کرد تا با مخاطبانش ارتباطی عمیق و پایدار برقرار کند.
امروزه، وقتی به عکسهای قدیمی او نگاه میکنیم، نه تنها یک روزنامهنگار بزرگ را میبینیم، بلکه یک پیپ کش واقعی را نیز میبینیم؛ مردی که بسیاری از ما دوست داشتیم در یک بار قدیمی در یک شب بارانی، کنارش بنشینیم، یک پیپ را با هم روشن کنیم و به داستانهایش گوش دهیم. والتر کرونکایت، معتمد ملت و یک پیپکش اصیل ، برای همیشه در تاریخ و ذهن ما زنده خواهد ماند.
برای مشاهده دیگر مقالات با موضوع مشاهیر پیپ و سیگاربرگ کلیک کنید
