راجر مور : جاسوسی که با دود غرق در اسرار شد

در این مقاله می خوانید :

راجر مور : جاسوسی که با دود غرق در اسرار شد سر راجر جرج مور (به انگلیسی: Roger Moore) (زاده ۱۴ اکتبر ۱۹۲۷ – درگذشته ۲۳ مه ۲۰۱۷) یک هنرپیشه انگلیسی بود.

راجر مور : جاسوسی که با دود غرق در اسرار شد

سر راجر جرج مور (به انگلیسی: Roger Moore) (زاده ۱۴ اکتبر ۱۹۲۷ – درگذشته ۲۳ مه ۲۰۱۷) یک هنرپیشه انگلیسی بود.

در دنیای پر زرق و برق سینما، شخصیت‌هایی هستند که فراتر از نقش خود می‌درخشند و به نمادهایی از یک دوره، یک سبک زندگی و حتی یک فلسفه تبدیل می‌شوند. جیمز باند، مأمور ویژه‌ی ۰۰۷، بی‌تردید یکی از درخشان‌ترین این نمادهاست. اما در میان تمام بازیگرانی که این نقش را به تصویر کشیده‌اند، سر راجر مور جایگاهی منحصربه‌فرد دارد.

او نه تنها جیمز باند را بازی کرد، بلکه نسخه‌ای از او را خلق کرد که با ظرافت، شوخ‌طبعی خشک و آرامشی بی‌دردسر گره خورده بود. این آرامش، اغلب با ابری از دود خوش‌بو از سیگار برگ‌های کوبایی اش همراه بود. راجر مور، جاسوسی بود که با دود، اسرار را در هم می‌آمیخت و این مقاله، سفری است به زندگی، هنر و ذائقه‌ی منحصربه‌فرد این مرد که نه تنها روی پرده نقره‌ای، بلکه در دنیای واقعی نیز یک جنتلمن واقعی بود.

فصل اول : شکل‌گیری یک جنتلمن – کودکی و جوانی

راجر جرج مور در ۱۴ اکتبر ۱۹۲۷ در استاکول، یکی از مناطق حومه‌ای لندن، چشم به جهان گشود. پدرش، جرج آلفرد مور، افسر پلیس متروپولیتن در قلب لندن بود و مادرش، لیلین «لیلی» پوپ، خانه‌داری فداکار. دوران کودکی او، در سایه‌ی فشارهای اقتصادی اواخر دهه‌ی ۱۹۲۰ و تیرگی‌های پیش از جنگ جهانی دوم، زندگی‌ای عادی و بی‌حاشیه داشت. هیچ نشانه‌ای در آن روزها وجود نداشت که این پسر لندنی روزی به یکی از شناخته‌شده‌ترین چهره‌های جهان تبدیل شود.

سرنوشت، همان‌طور که در داستان‌های بزرگ رایج است، از کوچک‌ترین رویدادها نشانه می‌گیرد. وقتی راجر به هجده سالگی رسید، قرار بود به عنوان شاگرد در یک استودیوی انیمیشن‌سازی مشغول به کار شود، اما یک اشتباه ساده در کار با سلول‌های انیمیشن،

او را از این مسیر دور کرد. این اخراج ظاهراً یک ناکامی بود، اما در واقع دروازه‌ای به سوی یک سرنوشت کاملاً متفاوت گشود. پدرش، در حین تحقیق درباره‌ی یک سرقت از خانه‌ی کارگردان مشهور، برایان دزموند هرست، با راجر همراه شد. هرست که برای فیلم کلاسیک خود «اسکروژ» (۱۹۵۱) شناخته می‌شد، در جوانی خوش‌تیپ و خوش‌پوش راجر استعدادی نهان دید. او راجر را برای یک نقش بسیار کوچک در فیلم «سزار و کلئوپاترا» به عنوان بازیگر اضافی (Extra) استخدام کرد. این اگرچه یک نقش بی‌اهمیت بود، اما اولین قدم راجر در دنیای سینما رقم زد و جرقه‌ای بود که آینده‌ای درخشان را روشن کرد.

برایان دزموند هرست آن‌قدر تحت تأثیر استعداد و ظاهر مور قرار گرفت که هزینه‌ی تحصیل او را در آکادمی سلطنتی هنرهای نمایشی (RADA) پرداخت. این آکادمی، خاستگاه برخی از بزرگ‌ترین بازیگران بریتانیایی است و سه ترم تحصیل مور در آن، نقشی تعیین‌کننده در شکل‌گیری سبک بازیگری او داشت. آنجا بود که حالت آرام و بی‌تفاوتِ «پلی‌بوی» که به امضای او تبدیل شد، پایه‌گذاری گردید. او در سال ۱۹۴۵ فارغ‌التحصیل شد، اما دنیا هنوز درگیر جنگ بود و مانند بسیاری از جوانان هم‌عصر خود، راجر نیز به خدمت سربازی فراخوانده شد.

در ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۶، او به عنوان ستوان دوم به سپاه خدمات سلطنتی (Royal Army Service Corps) پیوست. خدمت او در واحد سرگرمی‌های مشترک (Combined Services Entertainment) بود؛ سازمانی که مسئول ارائه برنامه‌های سرگرم‌کننده زنده برای نیروهای مسلح بریتانیا بود. این تجربه، فرصتی بی‌نظیر برای مور بود تا در مقابل مخاطبان نظامی بازی کند و اعتماد به نفس صحنه را کسب کند. او در نهایت به درجه سروانی رسید و فرماندهی یک انبار کوچک در آلمان غربی را بر عهده داشت. این دوران، نه تنها وظیفه‌ای ملی، بلکه کارگاهی برای پرورش مهارت‌های کمدی و ارتباط با تماشاگر بود؛ مهارت‌هایی که بعدها در شخصیت‌های کاریزماتیک او، به ویژه سیمون تمپلار و جیمز باند، به کار آمدند.

فصل دوم : مسیر پر فراز و نشیب به سوی شهرت – بازیگر، مدل و یک قهرمان مقدس

پس از پایان خدمت نظامی، راجر مور با چالش بزرگ دنیای هنر روبرو شد. او در چند فیلم نقش‌های کوچک ایفا کرد؛ از جمله «گایتی جرج» (Gaiety George) یک موزیکال تاریخی و «پیکادیلی اینسیدنت» (Piccadilly Incident) یک درام. اما این نقش‌ها آن‌قدر کوچک بودند که نامش در تیتراوز اصلی نمی‌آمد. سه سال بعد، او در فیلم «تروتی ترو» (Trottie True) بازی کرد.

این فیلم از این جهت حائز اهمیت بود که مور در کنار کریستوفر لی، بازیگری که بعدها به عنوان یکی از به یاد ماندنی‌ترین شرورهای تاریخ باند، اسکارامانگا، ایفای نقش کرد، حضور داشت. این اولین برخورد حرفه‌ای این دو دوست قدیمی بود که سرنوشت آن‌ها را دوباره در دنیای جیمز باند به هم گره زد.

در همین دوران، در حالی که حرفه بازیگری او با سرعت آهسته‌ای پیش می‌رفت، حرفه مدلینگ او در بریتانیا بسیار موفق‌تر بود. راجر مور همیشه مردی خوش‌قیافه بود؛ چهره‌ای که توجه زنان را جلب می‌کرد و حسادت مردان را برمی‌انگیخت. او برای طیف وسیعی از محصولات مدلینگ کرد، اما شاید مشهورترین کارهای او، تبلیغات چاپی برای پوشاک بافتنی بود که به لطف مایکل کین، لقب «بافت بزرگ» (The Big Knit) را برای او به ارمغان آورد.

 

 

در اوایل دهه ۱۹۵۰، مور اقیانوس اطلس را پیمود و به هالیوود، پایتخت جهانی سینما، رفت. او در چندین فیلم و سریال تلویزیونی نقش‌های کوچک بازی کرد تا اینکه در سال ۱۹۵۴ توسط استودیوی MGM قرارداد بست. دوران MGM او با فیلم «آخرین باری که پاریس را دیدم» (The Last Time I Saw Paris) در کنار افسانه‌ای به نام الیزابت تیلور آغاز شد.

بیشتر بخوانید:  ساختمان سیگار برگ

سپس در فیلم «ملودی قطع شده» (Interrupted Melody) در نقش سوم پس از گلن فورد و الینور پارک بازی کرد. آخرین فیلم او برای این استودیو، «دایان» (Diane) بود که در آن زیر دست لانا ترنر و پدرو آرمنداریز بازی کرد. با عدم موفقیت تجاری این فیلم، MGM قرارداد هفت ساله‌ی او را پس از دو سال فسخ کرد. کوین لایونز و پاتریک فاهی در مراسم نکوهش راجر مور، جمله‌ای از خود او را درباره‌ی این دوران کوتاه نقل می‌کنند: «در MGM، RGM [راجر جرج مور] NBG [هیچ خوبی نبود – No Bloody Good].»

این دوران ناکامی تا سال ۱۹۵۸ ادامه یافت تا اینکه مور نقش سر ویلفرد در سریال «ایوانهو» را به دست آورد. این سریال، که داستان شوالیه‌ای اسطوره‌ای را روایت می‌کرد، برای مور یک نقطه عطف بود. باز هم، سرنوشت بازی خود را کرد و رابرت براون، بازیگری که بعدها در فیلم‌های باند دهه ۱۹۸۰ نقش M را بازی کرد، در این سریال حضور داشت. حتی کریستوفر لی نیز به عنوان مهمان در چند قسمت ظاهر شد. «ایوانهو» به خاطر چیز دیگری نیز قابل توجه بود: اولین جراحات مور در حین انجام بدلکاری‌های شخصی‌اش. وب‌سایت بایگانی شده‌ی Television Heaven برخی از این حوادث را این‌طور ثبت کرده است:

«با اشاره‌های گذرا به اثر اصلی سر والتر اسکات، سریال «ایوانهو» پر از شمشیرهای در حال چرخش و کارهای شجاعانه بود. مور خود را با چنین اشتیاقی در این صحنه‌ها غرق کرد که در نهایت اسب به او لگد زد، دستش را با شمشیر خود برید، سه دنده‌ی شکسته‌اش از یک بازیگر بیش از حد پرشور و نیزه‌اش به دست آورد و وقتی پهن تبر جنگی به (خوشبختانه) کلاه‌خود سرش برخورد کرد، بیهوش شد.»

زندگی یک ستاره همیشه با رویدادهای عجیب هواداران همراه است. مور یکی از اولین تجربیاتش با هواداران پرشور را در خاطرات شخصی‌اش این‌طور شرح می‌دهد:

«از ماشین پیاده شدم و در پشت صحنه ، گروهی از نوجوانان مرا محاصره کردند و خواهان امضا بودند. من در حال کشیدن سیگار بودم و برای اینکه هر دو دستم آزاد باشد، آن را در دهانم گذاشتم. ناگهان یک صدای جوان و لندنی گفت: «ای رفیق، بذار یک یادگاری بگیرم» و سیگارم را از دهانم بیرون کشید و تکه‌ای از لبم را با خود برد. در همان لحظه حس کردم یک دکمه باز شده و دستی روی زیز شلوارم است. گران‌ترین دارایی من در آستانه‌ی بازرسی عمومی قرار داشت. جیغ کشیدم و فرار کردم.»

موفقیت «ایوانهو» درها را به روی او باز کرد و در سال ۱۹۵۹، او قراردادی با برادران وارنر امضا کرد. در آنجا او در سریال «آلاسکایی‌ها» (The Alaskans) در نقش اصلی «سیلکی» هریس بازی کرد و سپس در سریال «ماوریک» (Maverick) نقش بو ماوریک را بر عهده گرفت. دو سال بعد، او نقشی را به دست آورد که زندگی‌اش را برای همیشه تغییر داد: سیمون تمپلار در سریال «سنت» (The Saint).

«سنت» راجر مور را به یک ستاره‌ی بین‌المللی تبدیل کرد. شخصیت سیمون تمپلار، یک دزد ظریف، باهوش و خوش‌پوش که به نوعی رابین هود مدرن بود، با روحیه‌ی شوخ‌طبعی و آرامش مور گره خورد و ترکیبی جادویی خلق کرد. ابروی بالارفته‌ی مور که به امضای او تبدیل شد و جملات هوشمندانه و کنایه‌آمیزش، همگی در این سریال شکل گرفتند. بسیاری از نخبگان هالیوود از بازی او تمجید می‌کردند. یکی از خاطرات جالب مور در خاطراتش «کلامم پیمانم است» (My Word is My Bond)، ملاقاتش با فرانک سیناترا است:

«من در دهه ۱۹۶۰ فرانک را خیلی خوب شناختم، اولین بار در دوران Warner Bros. با او آشنا شدم – در واقع در یک شام خیریه. یک دهه بعد، در لندن با او و همسرش در آن زمان، میا فارو، ملاقات کردم. میا گفت: «ما عاشق تماشای «سنت» هستیم.» کاملاً غافلگیرم کرد. «ما در هتل، در تختخوابمان آن را تماشا می‌کنیم. بهترین برنامه‌ی تلویزیون است.» فرانک اضافه کرد. نه تنها من او را تحسین می‌کردم، بلکه الان فهمیدم که او هم سلیقه‌ی خوبی دارد.»

«سنت» فقط یک سریال موفق نبود؛ این سریال، کارگاه تمرین نهایی راجر مور برای ایفای نقش جیمز باند بود. تمام عناصری که بعدها در باند او می‌دیدیم – آرامش در بحران، شوخ‌طبعی در لحظات خطرناک، و ظاهری بی‌نقص – در شخصیت سیمون تمپلار جوانه زده بود.

فصل سوم: تجسم ۰۰۷ – عصر راجر مور

بدون شک، نقش جیمز باند، مشهورترین کار راجر مور باقی می‌ماند. وقتی شان کانری در سال ۱۹۶۶ از این نقش کناره‌گیری کرد، نام راجر مور به عنوان یکی از گزینه‌ها مطرح شد، اما مور تا زمانی که کانری پس از فیلم «الماس‌ها ابدی هستند» (Diamonds Are Forever) در سال ۱۹۷۱ بازنشستگی رسمی خود را اعلام نکرد، به این موضوع جدی فکر نمی‌کرد. در اوت ۱۹۷۲، تهیه‌کننده، آلبرت بروکولی (کابی)، از او خواست تا نقش باند را در فیلم جدید «زنده بمان و بگذار بمیرد» (Live and Let Die) بازی کند. مور در زمان پذیرش این نقش ۴۴ سال داشت و این او را به مسن‌ترین بازیگری تبدیل می‌کرد که تا آن زمان نقش جیمز باند را بازی می‌کرد.

مور خاطره‌ی اولین آزمایش‌ها برای تبدیل شدن به باند جدید را در خاطراتش این‌طور روایت می‌کند:

بیشتر بخوانید:  مختصری درباره توتون ویرجینیا فلیک وان No.14

««کابی فکر می‌کنه باید کمی وزن کم کنی.»

خب، گفتم. پس یک رژیم سخت شروع کردم.

دوباره تلفن زدند. «کابی فکر می‌کنه کمی اضافه وزن داری.»

پس یک رژیم ورزشی سخت شروع کردم.

دوباره تلفن زد، این بار خود کابی بود. «هری [سالتزمن] فکر می‌کنه موهات خیلی بلنده.»

«چرا از اول یک مرد لاغر، متناسب و کچل را انتخاب نکردید و من را از این جهنم رها نکردید؟» پاسخ دادم.»

ورود مور به این نقش، عصر جدیدی را هم برای او و هم برای جیمز باند رقم زد. فیلم‌نامه‌نویسان احساس کردند که باند باید با روحیه‌ی دهه ۱۹۷۰ هماهنگ شود و تکامل یابد. اگر یک فیلم باند با شان کانری و یک فیلم باند با راجر مور را پشت سر هم تماشا کنید، تفاوت‌ها کاملاً مشهود است. در حالی که هر دو شخصیت اعتمادبه‌نفس بالایی را به نمایش می‌گذاشتند، کانری جذابیتی خشن‌تر و زمینی‌تر داشت؛ ترکیبی بی‌نقص از ظرافت و خشونت

باند مور بیشتر شوخ‌طبع بود؛ او روان و صیقلی بود، می‌جنگید، اما تمایل داشت همیشه یک قدم از بازی جلوتر باشد و در لحظه‌ی مناسب، بهترین حقه یا گجت را از آستینش بیرون بکشد. مور اعتراف می‌کند که باند او از الگوی استاندارد منحرف شده بود: «شخصیت من با باند قبلی‌ها متفاوت است. من از آن نوع قاتل بی‌رحم نیستم. به همین دلیل است که نقش را بیشتر برای خنده بازی می‌کنم.»

«زنده بمان و بگذار بمیرد» یک موفقیت تجاری بزرگ بود و با فیلم «مردی با تفنگ طلایی» (The Man with the Golden Gun) دنبال شد، جایی که مور در برابر کریستوفر لی به عنوان شرور اصلی – قاتل مرگبار، فرانسیسکو اسکارامانگا – بازی کرد. این فیلم‌ها با «جاسوسی که دوستم داشت» (The Spy Who Loved Me)، «مون‌ریکر» (Moonraker)، «فقط برای چشمان تو» (For Your Eyes Only)، «اوکتوپوسی» (Octopussy) و در نهایت آخرین بازی او در نقش باند در «یک قتل و یک دیدار» (A View to a Kill) دنبال شدند.

مور در مجموع در هفت فیلم ۰۰۷ بازی کرد و رکورد بیشترین تعداد بازی در نقش جیمز باند در سری فیلم‌های Eon را از آن خود کرد. او در سن ۵۸ سالگی از این نقش بازنشست شد. دوره‌ی بازیگری او در نقش باند بسیار موفقیت‌آمیز بود و بسیاری از فیلم‌هایش از جمله بهترین فیلم‌های این سری شناخته می‌شوند. او پس از باند نیز در چند نقش مهم ظاهر شد، از جمله نقش کمدی سیمور گلدفارب در «مسابقه بزرگ توپ‌های توپری» (The Cannonball Run) و در اواخر карьیرش، نقش مدیر در «دنیای ادویه» (Spice World).

فصل چهارم : ذائقه یک کنیشور – سیگار برگ ، پیپ و شخصیت

اینجا جایی است که باید به عنوان یک متخصص دنیای پیپ و توتون، عمیق‌تر شویم. علاقه‌ی راجر مور به سیگار برگ در دوران بازی‌اش در نقش جیمز باند کاملاً مشهود بود و او را می‌توان در حال کشیدن سیگار برگ در نقش ۰۰۷ روی پرده نقره‌ای دید. مور اولین باندی بود که سیگار برگ می‌کشید؛ انحرافی از پیشینیانش که فقط سیگار می‌کشیدند و همچنین از توصیف ایان فلمینگ از باند در رمان‌هایش. در اولین رمان فلمینگ، «کازینو رویال» (۱۹۵۳)، سیگار مورد علاقه‌ی باند «مخلوطی از توتون بالکان و ترکی که توسط مورلندز در خیابان گروونور برای او تهیه می‌شود» است.

فلمینگ شخصاً از سیگار برگ متنفر بود و در برخی از آثارش از دود سیگار برگ به عنوان تصویری از غم و ارزانی یا پستی استفاده می‌کرد.

پیش از ظهور مور در نقش باند، کشیدن سیگار برگ در فیلم‌های ۰۰۷ به ندرت دیده می‌شد. برنارد لی، که نقش M، رئیس باند و رئیس سرویس اطلاعاتی مخفی را بازی می‌کرد، در فیلم «گولدفینگر» (۱۹۶۴) هنگام briefing باند در بانک انگلستان سیگار برگ می‌کشید.

بازیگر ایتالیایی، آدولف چلی، که نقش شرور امیلیو لارگو را در فیلم «تاندربال» (۱۹۵۵) بازی می‌کرد، نیز در نقاط مختلفی سیگار برگ‌های کوچک (cigarillos) می‌کشید.

کشیدن سیگار برگ توسط مور، یک نمونه‌ی نادر از تأثیر سلیقه‌ی شخصی یک بازیگر بر شخصیت‌پردازی باند است. همچنین یک شایعه‌ی محبوب و قدیمی وجود دارد که مور بندی در قراردادش گنجانده بود که به او تأمین نامحدود سیگار برگ‌های مونتکریستو را در حین فیلم‌برداری فیلم‌های باند می‌داد. اگرچه او عمدتاً سیگار برگ را ترجیح می‌داد، مور گاهی پیپ هم می‌کشید و می‌توان او را در عکس‌هایی در حین فیلم‌برداری در حال کشیدن یک پیپ فالکون (Falcon) دید.

گاهی اوقات سیگار برگ در صحنه‌های اکشن گنجانده می‌شد. برای مثال، در «زنده بمان و بگذار بمیرد»، باند از سیگار برگش برای ساخت یک شعله‌پران ad hoc با یک قوطی افترشیو اسپری برای کشتن یک مار استفاده کرد. بعدتر در همان صحنه، باند از سیگار روشنش برای غافلگیری یک مهاجم مسلح استفاده می‌کند که به صورت مخفیانه به اتاق هتل او می‌رود. سیگار برگی که او در این فیلم می‌کشد، مونتکریستو اسپشیال شماره ۱ کوبایی است؛ یک سیگار برگ صاف و با بدنه‌ی متوسط که طعمی کرمی و متعادل با نت‌های وانیل و نان تازه ارائه می‌دهد.

سیگار برگ‌ها در «مردی با تفنگ طلایی» بازگشتند و باند را می‌توان در حین اجرای یک رقصنده‌ی شکم، در حال کشیدن سیگار برگ دید، در حالی که منتظر است تا یک گلوله‌ی طلایی مصرف شده را برای ردیابی سازنده‌اش پیدا کند. باند همچنین بیرون از کلاب باتمز آپ (Bottoms Up) در هنگ کنگ، لحظاتی قبل از ملاقات با دستیار فرانسیسکو اسکارامانگا، نیک نک، سیگار برگ می‌کشد. در این فیلم، مور مونتکریستو اسپشیال شماره ۳ را می‌کشید؛ نسخه‌ی کوتاه‌تر و سایز کورونا (Corona) از اسپشیال شماره ۱ که سایز لانزدیل (Lonsdale) و بلندتر است.

بیشتر بخوانید:  توتون سیگارپیچ مک بارن وانیلا

راجر مور : جاسوسی که با دود غرق در اسرار شد سر راجر جرج مور (به انگلیسی: Roger Moore) (زاده ۱۴ اکتبر ۱۹۲۷ – درگذشته ۲۳ مه ۲۰۱۷) یک هنرپیشه انگلیسی بود. راجر مور : جاسوسی که با دود غرق در اسرار شد سر راجر جرج مور (به انگلیسی: Roger Moore) (زاده ۱۴ اکتبر ۱۹۲۷ – درگذشته ۲۳ مه ۲۰۱۷) یک هنرپیشه انگلیسی بود. راجر مور : جاسوسی که با دود غرق در اسرار شد سر راجر جرج مور (به انگلیسی: Roger Moore) (زاده ۱۴ اکتبر ۱۹۲۷ – درگذشته ۲۳ مه ۲۰۱۷) یک هنرپیشه انگلیسی بود.

تحلیل تخصصی : چرا سیگار برگ مور مهم بود؟

انتخاب سیگار برگ به جای سیگار، یک تصمیم شخصیت‌شناختی هوشمندانه بود. سیگار، عادتی سریع، عصبی و اغلب اوقات نشانه‌ی استرس است. اما سیگار برگ یک آیین (Ritual) است. نماد تفکر، جشن، قدرت و اوقات فراغت. باند مور با کشیدن سیگار برگ، این پیام را می‌داد که او کنترل اوضاع را در دست دارد، حتی در لحظات استراحت. این کار، او را از یک مأمور دولتی صرف به یک کنیشر (Connoisseur) و یک فرد دنیادیدار تبدیل می‌کرد.

برند مونتکریستو که مور به آن وفادار بود، خودش داستانی دارد. این برند که در سال ۱۹۳۵ در کوبا تأسیس شد، به سرعت به دلیل کیفیت بالای خود به شهرت رسید و به نمادی از لوکس‌گرایی و طعم‌های پیچیده تبدیل شد. انتخاب مونتکریستو توسط باند، این پیام را می‌داد که او بهترین‌ها را می‌شناسد و بهترین‌ها را انتخاب می‌کند؛ چه در ماشینش (آستون مارتین)، چه در نوشیدنی‌اش (مارتینی خشک) و چه در سیگار برگش.

حتی استفاده از سیگار برگ به عنوان یک ابزار (مانند شعله‌پران ) نیز نمادین است. این نشان می‌دهد که باند مور فقط به گجت‌های Q تکیه نمی‌کند، بلکه از هر ابزاری که در دسترس دارد، حتی لذت شخصی‌اش، برای حل مشکلات استفاده می‌کند. سیگار برگ او فقط یک اکسسوری نبود؛ بلکه مکمل شخصیت او بود : آرام، هوشمند، کمی نمایشی و همیشه آماده.

و در مورد پیپ ؟ کشیدن پیپ، حتی اگر به ندرت، جنبه‌ای دیگر از شخصیت مور را آشکار می‌کند. پیپ کشیدن، حتی از سیگار برگ هم، نیازمند صبر، تمرکز و یک حالت تأمل‌آمیزتر است. این نشان می‌دهد که در پس چهره‌ی پلی‌بوی عمومی، مردی متفکر و آرام وجود دارد که از لحظات سکوت و تفکر لذت می‌برد.

فصل پنجم: فراتر از تاکسیدو – انسان‌دوست و مردی با قلبی بزرگ

فراتر از دنیای سینما، راجر مور سفیر حسن نیت یونیسف و یک مدافع سرسخت حقوق حیوانات بود. او به همراه سازمان PETA علیه تولید فوآگرا (Foie Gras)، یک لذیذ فرانسوی از کبد اردک یا غاز، کمپین کرد. او حتی برخی از کمپین‌های تبلیغاتی این جنبش را تأمین مالی کرد. علاوه بر کارش با PETA، او کمپین‌های آگاهی‌بخشی برای انواع مسائل رفاه حیوانات را رهبری کرد، از جمله مورگان، نهنگ قاتل اسیر؛ کمپینی برای ممنوعیت استفاده از حیوانات وحشی در سیرک‌های بریتانیا؛ و انتقادات مختلفی از شکار ورزشی.

در سال ۲۰۰۳ ، مشارکت‌های مور در امور خیریه‌ای باعث شد تا ملکه الیزابت به او لقب «سر» (Sir) اعطا کند. این لقب نه تنها به خاطر دستاوردهای سینمایی، بلکه به خاطر قلب بزرگ و تعهد او به انسانیت و حیوانات بود.

زندگی شخصی مور نیز فراز و نشیب‌های زیادی داشت. او چهار بار ازدواج کرد و سرانجام با کریستینا «کیکی» ثولستروپ به آرامش رسید، کسی که پس از تشخیص سرطان پروستات در سال ۱۹۹۳ با او رابطه برقرار کرد. زندگی مور با مشکلات سلامتی گره خورده بود؛ سرطان پروستات، نیاز به ضرب‌ساز برای ضربان قلب آهسته، دیابت نوع ۲ و چندین سرطان دیگر.

او در ۲۳ مه ۲۰۱۷، در خانه‌اش در سوئیس، در میان خانواده‌اش، در اثر سرطان ریه و کبد درگذشت.

نتیجه‌گیری : میراثی از دود و ظرافت

راجر مور فراتر از یک بازیگر بود. او نمادی از یک دوره خاص از سینما بود؛ دوره‌ای که در آن قهرمانان می‌توانستند بدون اینکه آسیبی به کاریزمای خود وارد کنند، لبخند بزنند، کنایه بگویند و با آرامش سیگار برگ خود را روشن کنند. او جیمز باند را از یک جاسوس خشن و روان‌پریش به یک جنتلمن جهانی تبدیل کرد که با هوش و ظرافت مشکلات را حل می‌کرد.

صرف نظر از اینکه کدام بازیگر باند مورد علاقه‌ی شماست، مور یک اسطوره بود: مردی ظریف با قلبی بزرگ و شوخ‌طبعی خشک. این یک مزیت اضافی است که او در انتخاب‌ هایش برای سیگار کشیدن نیز سلیقه‌ی فوق‌العاده‌ای داشت.

یک مقاله‌ی تقدیرنامه که برای تلگراف نوشته شده، باند مور را به خوبی خلاصه می‌کند: «بیشتر مردم بین سر راجر مور و سر شان کانری به عنوان باند مورد علاقه‌شان یکی را انتخاب می‌کنند. چرا مور؟ چون او تجسم باند بود، و حتی بیشتر از آن. او انگلیسی نمادین بود، جایی بین یک جنتلمن و یک شاه‌باز؛ یک تحریک‌کننده صیقلی، احساساتی و باوقار. باند ۰۰۷ مور، در یک کلمه، سرگرم‌کننده بود: هرگز از یک لبخند کنایه‌آمیز، ترجیحاً با یک نوشیدنی در دست، ابایی نداشت.»

راجر مور به کمال این نقش را تجسم بخشید و یکی از دوست‌داشتنی‌ترین و ماندگارترین شخصیت‌های سینما را حتی درخشان کرد. دود سیگار برگ مونتکریستوی او، همانند والتر PPK یا آستون مارتین، به بخشی از این میراث تبدیل شده است ؛ نمادی از جذابیت ، هوش و سبکی جاودانه که هرگز کهنه نمی‌شود . او جاسوسی بود که یادمان می‌دهد گاهی بهترین راه برای حل پیچیده‌ترین معماها ، روشن کردن یک سیگار برگ خوب و فکر کردن با آرامش است .

برای مشاهده دیگر مقالات با موضوع مشاهیر پیپ و سیگاربرگ کلیک کنید

جدید ترین اخبار پیپ با ماسترو رحیمی

همین امروز عضو انجمن سفر و پیپ شوید

خرید پیپ     فروشگاه اول

خرید پیپ      فروشگاه دوم

PasargadTabac
Mastro Rahimi

راجر مور : جاسوسی که با دود غرق در اسرار شد سر راجر جرج مور (به انگلیسی: Roger Moore) (زاده ۱۴ اکتبر ۱۹۲۷ – درگذشته ۲۳ مه ۲۰۱۷) یک هنرپیشه انگلیسی بود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین دیدگاه‌ها
برچسب ها