ادوارد ساهاکیان ؛ جواهری ایرانی در تالار افتخارات جهانی دنیای سیگار برگ
در کوچه های داغ و خاکی تهران ، پسری(ادوارد ساهاکیان ) از دوچرخه اش پایین می آید ، دستانش را دور چشمانش حلقه می کند و به ویترین مغازه خم می شود با حسرت به درون خیره می شود ، در ویترین فروشگاه مجموعه ای از دکمه سر دست ، یک کراوات ابریشمی و یک پانامای جنتلمن وجود دارد اما او اینها را نمی بیند ، او فقط پیپ را می بیند که شاهکاری استادانه و زرق و برق دار است و در ذهن این پسر ، نماد نهایی پیچیدگی است .
این پسر ادوارد ساهاکیان ۱۶ ساله است – او این کار را هر روز در راه رفتن به مدرسه برای ماه ها تکرار می کند .
ادوارد ساهاکیان می گوبد اکنون ، پنجاه و چند سال بعد ، می‌خندد : آن پیپ تخیل من را تسخیر کرد . هنوز هم می توانم آن را به خاطر بیاورم همان طور که هر روز از کنار پنجره می گذشتم ، شکل آن ، منحنی ها، من فقط باید آن را می داشتم پس تمام پولم را پس انداز کردم تا اینکه بالاخره یک روز وارد آنجا شدم و آن را خریدم .
از آن روز سرنوشت ساز، تنباکوی خوب به عنوان یک مسیر طلایی در زندگی ادوارد باقی مانده است .
امروزه، ادوارد ساهاکیان چهره مشهور جهانی دیویدوف لندن ، یک نجیب زاده اصیل ، همیشه با یک لبخند ، یک کلمه محبت آمیز و یک لیوان نوشیدنی در دست ، اما او همیشه سلطان سیگار لندن نبوده است.
ماجراجویی او به آرامی آغاز شد.
« من (ادوارد ساهاکیان )مقداری تنباکوی پیپ از بازار سیاه خریدم – آمفورا رد، فکر می‌کنم همینطور بود و شروع کردم به کشیدن مخفیانه پیپ. با دوستان، در باغ، همیشه مطمئن بودم که پدرم در اطراف نباشد ! او می خندد: «ما همه راه ها را امتحان کردیم تا تنباکو را مرطوب نگه داریم ، از کاهو گرفته تا سیب و غیره .
در نهایت چندین جار شیشه ای را با «آزمایش‌های» مختلف پنهان کردم، ترکیب‌های متفاوتی از این و آن. خودم آنها را با هم مخلوط می کردم تا ببینم چه طعمی دارد. »
طبیعت کنجکاو ادوارد ساهاکیان اشتیاق جدیدی پیدا کرده بود و آزمایشات او به او کمک کرد تا ناخواسته کامی حساس را برای درک تفاوت های ظریف تنباکو در خود ایجاد کند.
این کار برای مدتی ادامه داشت تا اینکه در حدود ۱۸ سالگی و اکنون در کارخانه نوشابه‌های غیرالکلی پدرش کار می‌کند، یک نماینده فروش یک جعبه سیگار به ادوارد ساهاکیان داد.
یک لحظه حیاتی دیگر !
او با اطمینان عجیبی به یاد می آورد: « یک جعبه پارتاگاس غلاف دار بود. یکی را بیرون آوردم و کشیدم . “تقریباً مرا بیمار کرد.” شروع بدی برای حرفه یکی از مشهورترین نام های سیگار برگ . درس بسیار ارزشمندی به من آموخت . هرگز سیگارهای قوی را با معده خالی نکشید.
جعبه را دوباره در کمد گذاشتم و همه چیز را فراموش کردم . مدتی بعد ، وقتی وقت قهوه صبح بود ، متوجه شدم که تنباکوی پیپم را فراموش کرده ام . کمدها را زیر و رو کردم تا کمی پیدا کنم و با سیگارها روبرو شدم .
شما می دانید که چگونه است – وقتی می خواهید سیگار بکشید، نیاز به آن دارید ! بنابراین من یکی را بیرون آوردم و دوباره آن را امتحان کردم ، برخلاف انتظار خوبم . شگفت زده شدم ! تجربه کاملاً متفاوت بود . »
ادوارد ساهاکیان پس از تعجب از پیچیدگی دود در مقایسه با اولین برخورد ، این پارتاگاس را تا آخر میکشد . از این به بعد نگاهی متفاوت به سیگارهای دست پیچ پیدا می کند .
ادوارد ساهاکیان هنگام سفر به ژنو در فروشگاه معروف زینو دیویدوف توقف کرد و از خود شخص دیویدوف سیگار خرید . او جعبه ای از سیگار :
Davidoff Chateau Y’Quem را خریداری کرد .
زینو مرا به اتاق سیگارش برد – مثل تکه‌ای از بهشت بود . بو، قفسه ها، سیگارها . هر کسی که عاشق سیگار برگ است می داند که من چه چیزی می خواهم بگویم . وصف نشدنی بود، قلبم تند تند می زد.»
ادوارد ساهاکیان Y’Quem را قوی و تلخ و ناخوشایند به ذائقه خود یافت. اما او از تجربه اش با پارتاگاس آموخته بود، حالا می دانست که چالش، پیدا کردن سیگار متناسب با کام و ذائقه او است.
دفعه بعد که به ژنو رفت، یک بار دیگر به دنبال استاد رفت. من به او گفتم که آخرین جعبه ای که خریده بودم کاملاً مطابق سلیقه من نبود و او از من پرسید که چه چیزی داشتم. به او یادآوری کردم و او یک لحظه فکر کرد و یک جعبه دیویدوف شماره ۲ را به من داد . «من عاشق آن سیگار شدم.
عالی بودند-لفاف قهوه ای زیبا به نظر می رسیدند، هیچ علامتی روی آنها وجود نداشت و مسیر عبور هوایی و اسموک تک تک آنها عالی بود. تجربه ای باور نکردنی.”
آموزش های ادوارد ساهاکیان در زمینه سیگار برگ با سرعت ادامه می یابد و او همچنان در تجارت خانوادگی در تهران کار می کند . اما یک شوک بزرگ در انتظار است ، یک تحول غیرقابل تصور که خانواده ساهاکیان را به خانه جدیدی در هزاران مایل دورتر می کشاند…
در بیرون از هاوانا، لندن مسلماً برای قرن ها پایتخت سیگار در جهان بوده است . تاجران سیگار به طور سنتی فروشگاه‌های بزرگی از بهترین هاواناها ذخیره می‌کردند تا آنها را در انبارهای تاریک کهنه کنند ، زیرا کام انگلیسی حکم می‌کرد که سیگار برگ‌هایی که به خوبی کهنه می‌شوند ، بی‌نهایت بر سیگارهای تازه پیچیده شده ترجیح داده می‌شوند .
“EMS”English Market Selection یا افسانه انتخاب بازار انگلیسی متولد شد .
سیگارهایی که برای ارسال به این سواحل انتخاب می‌شدند گل سرسبد محصولات کوبا بودند .
«در اوایل دهه ۱۹۷۰ ، حداقل یک یا دو بار در سال به لندن می‌آمدم تا از دفتر مرکزی کانادا درای اینترنشنال که از بیروت به اینجا نقل مکان کرده بود ، بازدید کنم . »
ادوارد در مورد این زمان می گوید : « و البته ، مطمئن شدم که از مغازه‌های سیگارفروشی دیدن کرده‌ام . » شروع به بازدید از فروشگاه باشکوه دانهیل کردم ، که در آن زمان بهترین فروشگاه لندن بود . من چند جعبه می خریدم و از دانهیل می خواستم آنها را برای من نگه دارد .
برخی از سیگارهای من هنوز آنجا هستند . من در آن زمان Don Candido را فرمت چرچیل می خریدم – هنوز هم تعدادی از آنها را دارم .
وقتی در شهر بودم ، هفته‌ای دو یا سه بار به آنجا می‌رفتم و دو سیگار برگ را انتخاب می‌کردم که ظاهر و بوی درستی داشتند ، مستقیماً از جعبه . متصدی این دفتر بزرگ و قدیمی را باز می کرد و آنچه را که من برداشته بودم و تعداد آنها باقی مانده بود را یادداشت می کرد . فوق العاده بود . ”
اما دردسر مانند یک ابر رعد و برق دور در حال ظهور بود . فضای سیاسی ایران در حال تغییر بود . تظاهرات روزانه به شورش تبدیل شد . تیراندازی در خیابان ها شکل گرفت . رژیم شاه که به طور فزاینده ای طرفدار غرب بود ، مورد حمله اپوزیسیون تندرو به رهبری آیت الله خمینی قرار گرفت .
« در اواخر سال ۱۹۷۸ برای تجارت در لندن بودم و از همسرم تماس گرفتم که به من گفت اوضاع بد به بدتر می شود . نزدیک کریسمس بود و من کمی او را آرام کردم و به او گفتم که بچه‌ها را بیاور ، کمی می‌مانیم ، چند هفته برای بچه‌ها مدرسه پیدا می‌کنیم و وقتی اوضاع آرام شد ، برمی‌گردیم.»
خانواده ساهاکیان سه روز بعد وارد لندن شدند و ادوارد شروع به اسکان آنها برای اقامت میان مدت در پایتخت کرد . آنها در یک آپارتمان کوچک در سنت جانز وود زندگی می کردند و ادی ۸ ساله ، و کارولین ۶ ساله ، مکان هایی در یک مدرسه بین المللی آمریکایی در نایتزبریج پیدا کردند .
در ۲۸ دسامبر ، ادوارد وقت گذاشت تا به خانه خود در تهران برگردد تا چند وسیله جمع کند . یک کت و شلوار اینجا ، مقداری جواهرات آنجا ، چند یادگاری که می توانست در هواپیما حمل کند . او گفت : « همسرم از من خواست که مقداری برنج ایرانی بیاورم . ما دوستی داشتیم که مخصوصاً به آن علاقه داشت . جدای از آن ، او گفت که ما به هیچ چیز دیگری نیاز نداریم .
«من تاکسیدو ، یک کراوات ، یک کیسه برنج ۲۰ کیلویی ، ۶ کیلوگرم خاویار داشتم و به خانه بازگشتم . به یاد می‌آورم ، سال جدید خوبی را در Tramp’s گذراندیم . کریسمس ارامنه در ۶ ژانویه بود ، بنابراین تصمیم گرفتیم تا آن زمان بمانیم و چند روز بعد برگردیم .
سپس با یکی از دوستانم در ایران تماس گرفتم . گروهی به سه کارخانه آبجوسازی ما حمله کرده بودند . آنجا را آتش زدند ، مدیر را کتک زدند و به من توصیه کردند که هرگز برنگردم . بنابراین ما چسبیده به رادیو موج کوتاه نشستیم تا بفهمیم در خانه چه خبر است .”
در ۱۵ ژانویه ، تصاویر تلویزیونی از سوار شدن شاه به هواپیما برای خروج از کشور پخش شد. قدرت جدیدی در تهران به وجود آمد . ادوارد گفت : «وقتی این را دیدم ، متوجه شدم که بعد از آن چه اتفاقی می‌افتد .» به همسرم گفتم که جایی نمی‌رویم . خانه من ، لباس های ما ، وسایل ما ، اثاثیه ما . همه چیز همان طور بود که ما آن را ترک کرده بودیم.»
” و ما هرگز هیچ یک از آنها را دیگر ندیدیم . “
ادوارد ساهاکیان یک اسطوره در دنیای سیگار برگ است . او مالک Davidoff لندن ، یکی از معتبرترین مغازه‌های سیگار در بریتانیا ، و از طرفداران پرشور هنر و فرهنگ سیگار کشیدن است . در این مقال ، ما سفر او را از یک جوان مهاجر ارمنی به یک کارآفرین موفق و یک مرجع معتبر در مورد سیگار برگ را بررسی خواهیم کرد .
ادوارد ساهاکیان در سال ۱۹۴۳ در ایران در خانواده ای ارمنی تبار به دنیا آمد . پدرش تاجری بود که از اروپا و آسیا منسوجات و تنباکو وارد می کرد . ادوارد در محاصره سیگارها بزرگ شد ، زیرا پدرش اغلب سیگار می کشید و به دوستان و مشتریانش هدیه می داد . ادوارد ساهاکیان در سنین پایین علاقه زیادی به سیگار برگها پیدا کرد و یاد گرفت که چگونه از عطر ، طعم و مهارت نهفته در آنها لذت ببرد .
زمانی که ادوارد ساهاکیان ۱۸ ساله بود ، برای تحصیل در رشته مهندسی در دانشگاه زوریخ به سوئیس نقل مکان کرد . در آنجا ، او به علاقه خود به سیگار ادامه داد و به فروشگاه های دخانیات محلی و سالن های سیگار برگ رفت .
ادوارد ساهاکیان همچنین سفرهای زیادی به سراسر اروپا کرد و از کارخانه‌ها و مزارع سیگار برگ در کشورهایی مانند اسپانیا ، فرانسه ، ایتالیا و آلمان بازدید کرد . او با برندها ، ترکیب ها و سبک های مختلف سیگار آشنا شد و شروع به جمع آوری سیگارهای کمیاب و قدیمی کرد .
در سال ۱۹۷۸ ، ادوارد ساهاکیان به همراه همسر و دو پسرش به لندن نقل مکان کرد و به دنبال فرصت ها و چالش های جدید بود . او تصمیم گرفت مغازه سیگار برگ خود را باز کند و مکان مناسبی در خیابان سنت جیمز ، در قلب محله سیگار برگ تاریخی لندن پیدا کرد . او نام مغازه خود را دیویدوف لندن گذاشت ، به نام سیگارساز معروف سوئیسی ، زینو دیویدوف ، که دوست و مربی او بود .
ادوارد ساهاکیان می‌خواست مکانی را ایجاد کند که دوستداران سیگار برگ بتوانند بهترین سیگارها را از سراسر جهان و همچنین لوازم جانبی ، مرطوب‌کننده‌ها و کتاب‌هایی درباره تاریخ و فرهنگ سیگار برگ پیدا کنند .
دیویدوف لندن به زودی به مقصدی برای علاقه مندان به سیگار برگ از همه اقشار از جمله افراد مشهور ، سیاستمداران ، تاجران و خانواده های سلطنتی تبدیل شد .
ادوارد به دلیل خدمات بی عیب و نقص ، دانش و مهمان نوازی خود شهرتی به دست آورد . او همچنین به خاطر مجموعه گسترده سیگارهای کمیاب و قدیمی اش که قدمت برخی از آنها به قبل از انقلاب کوبا بازمی گردد ، شناخته شد . او اغلب میزبان رویدادها در مغازه اش بود ، جایی که بینش و داستان های خود را در مورد سیگار برگ با مهمانانش به اشتراک می گذاشت .
ادوارد ساهاکیان امروز در سن ۷۸ سالگی هنوز در صنعت سیگار برگ فعال است . او با کمک پسرش ادی که در اشتیاق و دیدگاه پدرش شریک است مغازه خود را اداره می کند . او همچنین در انجمن‌ها و موسسات خیریه سیگار برگ ، مانند حقوق سیگار اروپا و بنیاد خیریه خانواده سیگار مشارکت دارد .
ادوارد ساهاکیان جوایز و تقدیرهای متعددی را برای کمک هایش به دنیای سیگار برگ دریافت کرده است ، مانند جایزه مرد سال هابانوس در سال ۲۰۱۴ و جایزه یک عمر دستاورد از مجله سیگار در سال ۲۰۱۶ .
ادوارد ساهاکیان چیزی فراتر از یک تاجر سیگار است . او یک متخصص سیگار برگ ، یک مربی سیگار برگ و یک سفیر سیگار است . او زندگی خود را وقف ترویج لذت بردن و درک از سیگار برگ و همچنین حفظ میراث و کیفیت آن کرده است .
او اسطوره ای الهام بخش برای همه کسانی است که سیگار برگ دوست دارند ، و یک جنتلمن واقعی در دنیای سیگار برگ است .
